موضوعات سایت
1- حضرت آیتالله المعظم حاج میرزا عبدالرسول احقاقی(ره) 10- حضرت آیت الله میرزا محمد تقی حجه الاسلام (نیر) 11- حضرت آیت الله میرزا محمد حسین حجه الاسلام 12- حضرت آیت الله میرزا اسماعیل حجه الاسلام 13- حضرت آیت الله میرزا ابوالقاسم حجه الاسلام 14- حضرت آیت الله میرزا علی ثقه الاسلام (شهید) 15- حضرت آیت الله میرزا فتح الله ثقه الاسلام 16- حضرت آیت الله حاج میرزا عبدالله ثقه الاسلام 17- حضرت آیت الله میرزا حسن گوهر 18- ادعیه (دعاها) 19- نماز شب 2- حضرت آیت الله المعظم میرزا حسن احقاقی (ره) 3- حضرت آیت الله المعظم میرزا علی حایری احقاقی(ره) 4- حضرت آیت الله المعظم میرزا موسی حایری احقاقی(ره) 5- حضرت آیت الله المعظم آخوند میرزا محمد باقر حایری اسکویی(ره) 6- حضرت آیت الله المعظم آخوند میرزا محمد سلیم حایری اسکویی(ره) 7- حضرت آیت الله المعظم میرزا آقا حایری احقاقی (ره) 8- حکیم الهی میرزا عبدالله احقاقی 9- حضرت آیت الله میرزا محمد حجه الاسلام تبریزی(ممقانی) جوابیه حضرت آیت الله فقیه سبزواری ( یکی از اساتید امام مصلح) زیارت نامه ها گالزی عکس آخرین مطالب ارسالی
زندگی نامه آیت الله فقیه سبزواری (ره) یکی از اساتید حضرت آیت الله امام مصلح عبد صالح میرزا حسن احقاقی (ره) جوابیه سایت ها زیارت جامعه کبیره زیارت عاشورا دعای فرج دعای سمات دعای توسل دعا ی کمیل کتاب نماز شب دعاهای نماز شب کتاب جاودانگان تاریخ ( از فصل ششم تا کتاب جاودانگان تاریخ ( دویست سال مرجعیت در خاندان بزرگ احقاقی) فصل اول تا فصل پنجم تمثال مبارک حضرت آیت الله المعظم میرزا حسن احقاقی اعلی الله مقامه عکس كتاب ديوان نير ( آتشكده نير ) كتاب اصول دين و اصول عقايد كتاب تفسير الثقلين ( تفسير سوره توحيد يا اخلاص) كتاب تفسير الثقلين ( تفسير سوره حمد يا فاتحه الكتاب) رساله حيات النفس |
مقاله ی سوم: در مسأله ی شق القمر
فصل اوّل يكي از معجزات عمدهي پيامبر ما صلوات الله عليه و آله شكافتن ماه است كه معجزهاي آسماني بوده و تمامي مسلمانان آن را قبول كردهاند، و در قرآن كريم به وقوع آن تصريح شده است.1 اعتناء و توجهي به وسوسههاي فلاسفه، و برخي از اهل كلام نيست كه ميگويند: امكان ندارد، خرق و التيام در افلاك ممتنع است، زيرا در مقام اعجاز و اظهار قدرت حضرت باريتعالي كه همهي موجودات را آفريده، و به هر نحوي كه اراده كند در آنها دخل و تصرف ميكند، فتق و رتق امور و حفظ نظام هستي از بروز اختلاف و فساد به دست قدرت او ميباشد، اين شبههها ره به جايي نميبرند الم تعلم ان الله علي كل شيء قدير 2= آيا ندانستهاي كه خداي تعالي بر هر چيزي توانايي دارد؟ آيا مقام اعجاز جز اين است كه خداي تعالي بر خلاف عادت اظهار قدرت نمايد؟ بنابراين واجب است عقيده بر اينكه همين ماهي كه ميبينيم، طلوع و غروب دارد ميگيرد و باز ميشود نورافشاني ميكند و پشت ابر ميرود، آري پيامبرمان همين ماه را به قدرت خداي تعالي، و به اراده و مشيت او شكافت. آنچه بيان شد مورد اتفاق است بين همهي مسلمانان و از ضروريات دين به شمار ميرود. هر كس به همين اندازه اعتقاد كند به معجزهي شقالقمر اعتراف كرده و از مخالفت با اسلام و مسلمين بيرون رفته است. در كيفيت شكافته شدن ماه اختلاف نظر وجود دارد: * آيا ماه در همان محل خود شكافته شد؟ و سپس به هم برآمد؟ * يا اينكه نصف آن در آسمان ماند و نصف ديگرش به روي زمين فرود آمد؟ * يا هر دو نيمهي ماه به روي زمين آمد، نيمهاي در صفا و نيمهاي در مروه قرار گرفت؟ همچنين اختلا ف نظر وجود دارد در اينكه خود ماه • آيا چنانكه علماي شرع و هيئت گفتهاند در فلك اوّل ثابت است؟ * يا اينكه كرهاي است در هوا و فلكي وجود ندارد چنانكه بعضي بر اين اعتقادند، و . . . و . . . * در زمان شكافته شدن ماه نيز كه در چه ساعتي، در چه شبي، د رچه سالي و در چه ماهي بوده اختلا فنظر وجود دارد. اما اين اختلا فنظرها دخلي و ربطي به اعتقاد عمومي مسلمانان و ضروري دين ايشان ندارد، و مخالفت به شمار نميآيد خلاصه بين پيروان شرع مقدس اسلام مخالفتي در شكافته شدن ماه آسمان وجود ندارد مگر آنچه ملا رضاي همداني به مرحوم شيخ احمد احسايي قدس سره نسبت داده و گفته كه او منكر شكافته شدن اين ماه است، و اعتراف ميكند به شكافته شدن صورت ماهي كه در هوا احداث شده، و نه اين ماه، او در هديه النملهي خود مينويسد: « و از فروعات انكار معراج جسماني ايشان، انكار شقالقمر است، به طوري كه شيخ در محلهاي ياد شده گفته كه خرق و التيام، در مادهي فلك امكان ندارد، ولي رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم، نور ماه آسمان را از مردم پوشاند، و براي ايشان صورت ماهي را در هوا ظاهر ساخت و آن را شكافت، شكاف در مادهي ماه و جرم آن نبود. چنانكه ملاحظه ميكني « اين عبارت» به صراحت قول ابوجهل را كه خدا از قول او نقل كرده تداعي ميكند « و ان يروا آيه يعرضوا و يقولوا سحر مستمر1 » ملا رضاي همداني در عبارت فوق سه مسأله را به مرحوم شيخ اوحد احسايي نسبت داده است: 1- انكار معراج جسماني. و ما صريح عبارات شيخ را در رابطه با معراج جسماني در مقالهي قبلي ملاحظه كرديم و دانستيم كه اين نسبت ناروا را كسي به شيخ داده كه مقصود او را نفهميده و اطلاع از ساير عبارات او نيز نداشته است. 2- انكار خرق و التيام در افلاك. در صورتي كه در همان مقالهي معراج ديديم كه شيخ صراحتاً به ا مكان آنها اشاره كرده و گفته كه فلاسفه و زنادقه به امتناع آنها عقيده داشتهاند، و در فصل سوّم اين مقاله نيز تصريح او خواهد آمد 3- انكار شكافته شدن ماه آسمان. در فصل آينده با نقل عين عبارات شيخ در اين مسأله نظر او را خواهيم ديد. اين مسأله نيز مثل دو مسألهي قبلي از تهمتهايي است كه ملا رضاي همداني ميبندد و ساحت شيخ از اين اتهام نيز منزه و مبرّي است، و عبارتي كه نقل كرده عبارت شيخ نيست و از بافتههاي خود اوست. فصل دوّم شيخ اوحد در جلد اوّل جوامع الكلم در رسالهي قطيفيه در صفحهي 129 در جواب سؤال از نزول ستاره و شكافته شدن ماه، بعد از بيان كيفيت نزول جبرئيل گفته است: « و امّا نزول ستاره و ماه، براي اظهار معجزه به اين نحو است كه صاحب معجزهي قوي به دستور خداي تعالي صورت ستاره و ماه را با نوري كه در آن است به محلي ميكشد كه اراده ميكند و وقتي بخواهد اين صورت را با همان نوري كه دارد به سوي مادّه برگرداند آن صورت با نوري كه دارد به مادّه يعني مادهي ستاره و ماه برميگردد، چون وقتي صورت و نور از آن جدا شود با همان فلكي مساوي ميشود كه آن را حمل ميكند، و با اين طريق از آن جدا شده است، و وقتي برگردد بر ماده منطبق ميشود چنانكه خيال آدمي به تصوير خياليِ چيزي توجه كند كه غايب شده، همين كه خود آن چيز را ببيند اين تصوير با خود آن چيز منطبق ميشود و اين موضوع انشاءالله واضح است» پايان كلام مرحوم شيخ. و اين است آن عبارتي كه ملا رضاي همداني ميگويد: شيخ آن را در مواضع ياد شده گفته است و ما بايد در آن بينديشيم، با دقت و به دفعات دربارهاش فكر كنيم، آيا آنچه را كه ملارضاي همداني اشاره كرده است در عبارت شيخ وجود دارد؟ آيا بويي از آنچه نسبت داده است استشمام می شود؟ در كجاي كلام مرحوم شيخ گفته است كه رسول الله نور ماه آسمان را از مردم پوشاند، و براي ايشان صورت ماهي را در هوا ظاهر ساخت، و آن را شكافت؟ آيا رسم علماء در نقل عبارات و جملات از يكديگر اين است؟ به هر كيفيت چون عبارت مرحوم شيخ « مختصر و »پيچيده است ايرادي ندارد كه كلام او را توضيح بدهيم. او در اين عبارت خواسته است بگويد: - پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله وسلم صاحب قدرت كامله است و توانسته با امر خداي تعالي صورت دايرهاي ماه موجود و مرئي در آسمان را با همان نوري كه دارد جدا كند، و آن را بشكافد - و اما شكافتن مادهي ماه كه بر پايهي مذاق علماي هيئت قطعهاي از فلك اوّل است لازم نيست زيرا ماه در نظر مردم همان نور دايرهاي شكل است، و ميخواستند آنچه را كه در نظر ايشان ماه است رسول خدا بشكافد، و اعتقاد ايشان اين بود كه پيامبر توانايي چنين كاري را ندارد، و پيامبر همان را شكافت. اين ماده كه همان قطعهي مخصوص از فلك اوّل است ماه نيست، و به همين جهت پس از جدا كردن صورت و نور اثري از آن باقي نميماند بلكه اين قطعهي مخصوص با قطعات ديگر آسمان برابر ميشود، و هيچ تمايزي بين قطعات ملاحظه نميشود، به دليل اينكه تمايز و تشخص و تعيّن با همان صورت است و نور، و هر دوي آنها از فلك جدا شدهاند. - و وقتي رسول خدا آن صورت و نور را به محل خودش برگردانيد كه همان قطعهي مخصوص و مادّه باشد آن قطعه از ديگر قطعات مشخص شد، و ماه در آسمان ظاهر گرديد. آيا توجه نكردهاي كه موقع گرفتگي كلي ماه، زمين بين او، و بين خورشيد و اشراق آن حايل ميشود اثري از ماه نميماند بلكه به آن قطعه ماه نميگويند با اينكه مادهي آن هيچ تغيير نيافته است؟1 - و جدا كردن صورت از مادّه، در نزد صاحب معجزهي قوي كار سختي نيست آيا توجه نكردهاي كه امام رضا عليه السلام وقتي به دو تصوير روي متكاي مأمون فرمان داد، چگونه از متكا جدا شده و به دو درنده تبديل شدند و خادم مأمون را دريدند، و آن گاه به امر آن حضرت به همان صورت اوليه در متكاي مأمون قرار گرفتند؟ همچنين تصوير درندهاي كه در مسند متوكل بود چگونه از مسند جدا و به شير درندهاي بدل شد، و پس از آن برگشت و با مادّه منطبق شد، امّا خود ماده كه همان مسند باشد به حال خود باقي ماند، و هيچ حركتي نكرد2. - امكان دارد گفته شود كه قمر اسم صورت و نور است، و اطلاق آن به مادهي معين همان قطعهي مخصوصه به جهت تبعيت ميباشد، يعني به لحاظ اينكه محل عروض آنها است، به همين جهت هم صاحب قدرت كامله آن را از محل خودشان جدا كرد و شكافت، و ماده را نشكافت باز هم بررسي اين مسأله كاملا معلوم است كه امتياز اشياء از همديگر به سبب صورت است، مثل تمييز زيد از عمرو، و مانند تمايز ضريح نقرهاي از بت نقرهاي، و شرف و احترام « قداست » آنها به صورت بستگي دارد. قبل از اينكه زيد با همان صورت مخصوص خود ظاهر شود تمايزي از عمرو نداشت در گوشت بودن و استخوان بودن تمايزي وجود ندارد، ضريح نقرهاي، پيش از آنكه به صورت ضريح درآيد از بت نقرهاي متمايز نبود، شرافت و احترام « و قداستي » نداشت زيرا هر دو نقره بودند « السعيد سعيد في بطن امه و الشقي شقي في بطن امه= سعيد در شكم مادر سعيد است، و شقي در شكم مادر شقي ميباشد » يعني وقتي كه به خود شكل بگيرد، پس زيد و عمرو، و ضريح و بت و غير آنها اسمهاي اين صورتها هستند، يعني همين صورتهاي شخصي و اختصاصي خودشان و نه چيز ديگر، زيرا در مقام مادّه اسم شخصي و اختصاصي وجود ندارد، گر چه در آن مقام اسم جنسي يا نوعي باشد ولي در آن مقام از هم متمايز نيستند چه برسد به اينكه اسم داشته باشند. خلاصه كه اين اسامي ظاهري، اسماء صورتهاي شخصياند و نه مادّه، گر چه قيام صورت با مادّه قيام ركني و تحققي است، بنابر آنچه گفتيم: قمر يا ماه، نام نور و صورت دايرهاي است كه صاحب نيروي كامله از مادهاش جدا كرده و شكافته است، و ماده با قطعات ديگر فلك برابر شده است، و زماني هم كه خواسته است آنها را به محل خود، يعني به همان قطعهي اختصاصي برگرداند برگردانده، و ماه در آسمان ظاهر شده است و هر كس كه ( با پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله وسلم در آن شب )حضور داشته اين معجزه را ديده است. مرحوم شيخ براي اينكه فهم مسأله در ذهنها آسان شود و موضوع را به نحوي توضيح بدهد، تصورات خيال را مثال زده و گفته است هر گاه خيال ما به چيزي توجه كند كه غايب شده است به همان تصوير توجه ميكند (كه از خود آن چيز در موقع حضور آن در بايگاني خيال گرفته و نگهداشته است ) و وقتي كه همان چيز غايب را در بيرون ببينيم، آن تصوير انتزاعي كه در بايگاني خيال داريم با آن منطبق ميشود. و مقصود آن مرحوم از مثال بالا اين است كه خيال ما، تصوير چيزي را كه ميبيند برميدارد، و وقتي دوباره همان شيئ را در بيرون ديد اين تصوير خيالي را با آن تطبيق ميدهد، و چنين بوده ( اعجاز حضرت رسول ا كرم صلوات الله عليه و آله ) آن صاحب نيروي كامله، صورت و نور ماه را از آن جدا ساخته و شكافته و سپس آنها را به جاي خود برگردانده است. اين است توضيح كلام آن مرحوم، او به شقالقمر آسماني اعتراف كرده و نميشود به وي نسبت داد كه شقالقمر يا ضروري اسلام را انكار كرده است و ما در اين صدد نيستيم كه اثبات كنيم آنچه شكافته شده تنها صورت ماه بوده يا صورت و ماده هر دو بودهاند، عمده اين بود كه كلام شيخ را توضيح بدهيم و اثبات كنيم كه او با ضروري دين مخالفت نكرده است حال انصاف كنيم آيا از كلام شيخ بوي نسبتي را استشمام ميكنيم كه ملا رضاي همداني داده است؟ در كجاي اين كلام شيخ گفته كه رسول خدا نور ماه آسمان را از مردم پنهان كرد، و در هوا صورت ماهي را ظاهر كرد و آن را شكافت؟. گمان من اين است كه در كلمات آن مرحوم دقت كافي نكرده و منظور او را در نيافته و آنچه وهم ضعيفش دريافته به آن مرحوم نسبت داده است وگرنه، گناه تهمت و افتراء به ( علماي اعلام از آن جمله ) مرحوم شيخ اوحد رضوان الله تعالي عليهم اجمعين در نزد خداي تعالي بسي بزرگ است و لاحول و لا قوه الّا بالله العلي العظيم. فصل سوّم مبادا از كلامي كه در رابطه با شقالقمر از مرحوم شيخ نقل كرديم چنين گمان شود كه او به امتناع خرق و التيام در فلك اعتقاد دارد چنانكه واعظ همداني و غير او به او نسبت دادهاند و مانند زني كه دچار شبكوري شده لگدمالكنان راه رفتهاند، زيرا ما در مقالهي معراج با واضحترين بيان استدلال كرديم كه آن مرحوم خرق و التيام در افلاك را ممكن و جايز ميداند، و نيازي به تكرار نيست، اما بيان او در چگونگي شقالقمر به اين صورت كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم از قمر صورت او را با نوري كه در آن بود جدا كرد و آنها را شكافت، به خاطر امتناع خرق و التيام نيست، و به اين خاطر هم نيست كه آن حضرت به شكافتن مادهي ماه، كه قطعهاي از فلك است قادر نبود، زيرا عقيدهي شيخ در حق پيامبر اكرم و قدرت او و همچنین ائمه عليهم السلام بالاتر از اين حرفها است، و اگر قمر را بشكافد خللي در سير افلاك و اختلالي در نظم جهان پديدار نميشود. و شكافتن ماه براي او كاري ساده و سبك بوده است، چنانكه اعتقاد او در خصوص ( امير مؤمنان، حضرت زهرا ) فرزندان او عليهم السلام نيز چنين است. زيرا پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم مظهر قدرت كاملهي تقديرات خداي تعالي است، اگر در شكافتن مادهي ماه فقط يك اعجاز وجود دارد كه عبارت از تصرف در اجرام آسماني است، در انتزاع صورت دايرهاي ماه و نورانيتي كه دارد از مادهي آن، دو اعجاز وجود دارد يكي همان تصرف در اجرام آسماني، يكي هم جدا ساختن صورت از مادّه است كه از محالات به شمار ميرود. و از اينها كه بگذريم بيان مسأله به اين كيفيت و شكافتن صورت و نور و نه مادّهي ماه علتهاي گوناگوني دارد. 1- بزرگان قريش و ديگران از حضرت خواسته بودند كه ماه را بشكافد و اين عمل با شكافتن صورت و نورانيتي كه ماه دارد حاصل ميشود و نيازي به شكافتن ماده نيست. 2- اگر ماده و صورت قمر و نور آن را ميشكافت انكار و اعتراض ايشان بيشتر ميشد، زيرا شكافتن ماه به اين صورت، و فرود آوردن همه يا قسمتي از آن به زمين از دو حال بيرون نيست يا ماده با عرض خود يعني از روبرو فرود ميآمد و يا با عمق به هر صورت كه نازل ميشد اهل مكه و غير ايشان نميديدند مگر نوري را كه از هر طرف آنان را احاطه كرده بود يا قطعهاي را ميديدند كه اطرافش پيدا نبود، زيرا مساحت آن قسمت از ماه كه ميبينيم به قول علماي هيئت به اندازهي دو سوّم زمين است و عمق آن يعني عمق فلك چنان كه در اخبار آمده پانصد سال راه ميباشد، و به هر كيفيت كه باشد آنها نميتوانستند صورت ماه را در زمين و در هوا ببينند بلكه ميديدند نوري به آنان احاطه كرده و يا در بالاي سرشان قرار گرفته است و ميگفتند: محمد نتوانست و ناتوان ماند كه ماه را بشكافد، و با اظهار نوري در زمين يا بالا سر ما، ما را جادو كرد. به همين جهت پيامبر اكرم مادهي ماه را نشكافت بلكه همان را شكافت كه در عرف عامّهي مردم به آن قمر ميگويند كه همان صورت نوراني ماه ميباشد و آن را به زمين آورد به طوري كه اهل مكه و ديگران آن را ديدند، و خيلي از مردم هم ايمان آوردند زيرا اعتقاد داشتند كه سحر در آسمان تأثير ندارد، اما اين معجزه موجبات بدبختي و شقاوت ابوجهل و امثال او را فراهم ساخت و گفتند: سحر مستمر، و نگفتند ماه را نشكافت. و به همين نحو است فرود آمدن ستاره زهره و معلق ماندن آن در ديوار خانهي امير مؤمنان عليه الصلوه و السلام از ابتداي شب تا به هنگام طلوع فجر، كسي كه اين موضوع را ميفهمد آن را غنيمت ميشمارد و گرنه تسليم ميشود تا ايمان خود را حفظ كند1. تذكري سودمند شقالقمر از معجزات پيامبر بزرگوار ما و يكي از ضروريات مسلمين ميباشد و منكر آن كافر بوده و از صف مسلمانان بيرون ميباشد. گر چه كيفيت وقوع آن در اخبار به صورتهاي گوناگوني آمده در اخبار آمده كه: - نصف ماه در آسمان ماند و نصفش فرود آمد. - نصفي به كوه صفا و نصفي به مروه فرود آمد. نصفي به كوه ابوقبيس و نصفي به كوه قعيقعا فرود آمد، قعيقعا در روبروي ابوقبيس قرار دارد - نصفي به پشت كعبه آمد و نصفي به كوه ابوقبيس. اما به هر حال وقوع شقالقمر بين تمامي فرق اسلامي اتفاقي است و قولي است كه جملگي برآنند، هيچ كس از علماي اسلام آن را انكار نكرده مگر يكي از علماي ا هل سنت، آن هم نه به اين سان بلكه به اين نحو كه شقالقمر در آينده واقع خواهد شد. اعتراض ملل بيگانه ملتهاي خارج از اسلام اعتراض كرده و گفتهاند: اگر در اوايل شب چهاردهم ذيالحجه در مكهي مكرمه چنين اتفاقي ميافتاد مردم ديگر شهرها نيز آن را ميديدند و اهل قلم و كتاب در تاريخهاي خود آن را ضبط ميكردند در صورتي كه چنين ماجرايي را ننوشتهاند و چيزي در كتابهاي تاريخي در اين رابطه نياوردهاند؟ جواب اين اعتراض در پاسخ اين اعتراض جوابهايي دادهاند كه هيچكدام قانع كننده نيست مثلاً گفتهاند: - شقالقمر را عدهاي مخصوص از آن حضرت خواستند، و اين معجزه خاص همان افراد بود و نه اهالي شهرهاي ديگر، بنابراين، اين معجزه را فقط آن افراد خاص ديدند. ايراد جواب اين است كه شقالقمر نميتواند اختصاصي باشد مانند زنده كردن مردهاي يا فرود آوردن مائدهاي، بلكه كفار از او درخواست كردند ماه را بشكافد او نيز حقيقتاً همين كار را كرد، چنانكه ماه و نور آن به شهر معيني اختصاص ندارد شكافتن آن هم مختص يك محل نيست كه فقط اهالي همان محل آن را ببيند بنابراين هر كس در آن شب، در هر جايي كه هست به شرط اينكه افق همسان داشته باشد به آسمان نگاه كند بايد اين قضيه را ببيند،پس اختصاص رؤيت بيمعني است همچنانكه ديده شدن خود ماه مختص به يك محل نيست - احتمال دارد شقالقمر در يكي از منازل آن اتفاق افتاده باشد كه در همهي شهرها براي مردم آن محلها در آن وقت قابل رؤيت نيست، و لذا همهي اهل آفاق آن را نديدهاند. اشكال جواب اين است كه اين سخن نسبت به شهرهايي كه با مكهي معظمه در يك درجه قرار نگرفتهاند كاملا صحيح ميباشد طلوع ماه در جايي لازم نياورده كه در همهي جاها طلوع كند چنانكه در خسوف و كسوف چنين است زيرا زمين كروي است، و اقتضاء ميكند كه درجهي شهرها با هم برابر نباشد، اما نسبت به جاهايي كه درجهي آنها با درجهي مكه مكرمه يكي است اين جواب معني ندارد، چنانكه معني ندارد بگوئيم مردم آن محلها (هم ) نگاه نكردهاند حتي يكي از هزار هم كه باشد متوجه آن ميشوند. - صاحب انسان العيون جواب داده و گفته است: شقالقمر يكي از معجزات شب بوده، و اغلب مردم شب هنگام درخوابند و لذا آن را نديدهاند، در ايراد اين جواب نيز بايد گفت اين جواب نسبت به اغلب مردم صحيح است اما نسبت به ديگران صحيح نميباشد صاحب اسئلهي مفحمه گفته است: شقالقمر به جهت موانعي مثل ابري بودن هوا و امثال آن در بعضي جاها ديده ميشود و در بعضي ديده نميشود، ايراد اين جواب نيز همان ايراد جواب قبلي است، زيرا موانع در آن شب به همه جا مستولي نبود، در بلادي كه ابري ( يا غبارآلود) نبود بايد ديده ميشد. اما جواب ما حق اين است كه بگوئيم: بعضي از قسمتهاي زمين مثل آمريكا و نظاير آن ممكن نيست اين معجزه را ببينند زيرا افق آنها با افق مكه يكي نيست، و اهل بعضي جاها مثل برخي جزاير جديد الكشف و آفريقا و هند و سيبري امكان ندارد به اين امور توجه كنند براي اينكه ادراك لازم را نداشتند كتابت و تاريخ برايشان مفهوم نداشت كه جهت آيندگان بنويسند، اهل معرفت و تاريخ در نقاط مخصوصي از آسيا، شمال و شرق آفريقا، و جنوب و شرق اروپا حضور داشتند، و آوازهي اسلام در مدتي اندك به اين نقاط رسيده بود، فرض ميكنيم كه اين افراد اين معجزه را ببينند و توجه داشته باشند كه كار خارقالعادهاي است، و در كتابهاي خود نيز از هر مليتي كه بودند آن را ثبت كرده باشند، اما بعد از مدت اندكي از آوازهي اسلام، پي بردند به اين كه اين معجزهي آسماني به مؤسس اسلام و به پيامبر آن و نشانهي حق بودن مسلمين است، در اين صورت از دو حال خارج نيست: 1- يا انصاف ميكنند و مسلمان ميشوند و بنابراين از مورخان اسلام به شمار ميآيند. 2- يا عناد ميورزند و تعصب نشان ميدهند، منكر ميشوند و اين معجزه را نميپذيرند و نميخواهند اثري از آن باقي بماند و لذا از لوحهها و تاريخهاي خود آن را محو ميكنند و از فرزندان خود نيز آن را پنهان ميكنند، ماجراي ردّ شمس را نيز به همين نحو جواب ميدهيم. اين جواب نسبت به ملتهاي خارج از اسلام بود اما مؤرخان اسلام كوتاهي نكردهاند حال مرور ميكنيم آنچه را كه فاضل عارف شيخ اسماعيل حنفي كه يكي از معتبرترين علماي ا هل سنت است در كتاب روحالبيان در تفسير قرآن در شرح اقتربت الساعه و انشق القمر آورده است بعضي از مفسران گفتهاند: « بعضي از بزرگان قريش جمع شدند و به پيامبر اكرم گفتند اگر راست ميگويي ماه را براي ما دو قسمت كن و گفتند ايمان ميآوريم، شب چهاردهم ماه بود پيامبر صلوات الله عليه و آله انگشت مبارك را بلند كرد و به ماه فرمود دو نيمه شود، ماه دو نصف شد نيمهاي از محلش رفت و نيمهاي در محل خود باقي ماند: ابن مسعود رضي الله عنه گفته كه كوه حراء را بين دو قسمت ماه ديدم، بنا به اين روايت هر دو نصف از محل ماه رفتهاند. بعضي گفتهاند: يك نصف آن به مشرق رفت و نصف ديگر به مغرب، و ساعتي دنيا تاريك شد و سپس بيرون آمدند و در آسمان به هم پيوستند به همان نحو كه در اوّل بود، پيامبر اسلام صلوات الله عليه و آله فرمود: ملاحظه كنيد، ملاحظه كنيد. كفار قريش گفتند: شما را جادو كردند، يكي از ايشان گفت محمد ماه را نسبت به شما جادو كرد اما سحرش نميتواند نسبت به مردم روي زمين مؤثر باشد بنابراين از كساني كه از ديگر شهرها ميآيند بپرسيد كه چنين چيزي را ديدهاند از اهل آفاق1 سؤال كردند همه خبر دادند كه ديدهاند2 » پايان آنچه از تفسير روحالبيان نقل كرديم. ابن شهر آشوب در كتاب مناقب گفته كه در روايت آمده كه مسافرين از هر سمتي وارد شهر شدند، هيچ يك از آنان نيامد مگر اينكه خبر داد همان را كه ديگران ديده بودند ايشان نيز رؤيت كردهاند. ثانياً بايد پرسيد اعتراض كنندگان چگونه اطلاع يافتند، از كجا به تمامي كتابها، تاريخهاي موجود در جهان مطلع شدند كه چنين چيزي را ادعا كردند، چگونه ميتوانند اين موضوع را ثابت كنند؟ بلكه دفعات مشهور شده كه در بعضي از كشورها، مانند ايتاليا در كتابهاي تاريخي خود موضوعي را ديدند كه حقانيت اسلام را ثابت ميكرد آن را سريعاً از بين بردند تا رسوا نشوند. ثالثاً بر فرض اينكه ادعاي ايشان صحيح باشد و قبول كنيم كه اهل قلم و تاريخ چيزي در اين باره ننوشتهاند ميگوئيم: 1- يا به اين جهت ننوشتهاند كه فهميدهاند از معجزات پيامبر ماست به جهت دشمني با اسلام آن معجزه را در كتابهاي خود نياوردهاند تا راه انكار نبوت آن حضرت برايشان باز باشد و با ضبط آن معجزه و خارقالعاده حجت برايشان ثابت نشود و ادعاي حقانيت آنان را كه در كتابهايشان دارند باطل نكند چنانكه در جواب گفتيم. 2- و يا به اين علّت ننوشتهاند كه فكر كردهاند كه شقالقمر چيزي مانند خسوف و كسوف بوده است براي اينكه خرق و التيام را در فلك ممتنع ميدانستند و آنها را از محالات برميشمردند. 3- يا اينكه خيال كردهاند مانند ستارهي دنبالهدار و نظير آن بوده است. امام فخر رازي در تفسير كبير در شرح اقتربت الساعه گفته كه اما مورخين در كتابهاي تاريخ خود آن را ننوشتهاند زيرا وقتي آن را ديدهاند گفتهاند چيزي مانند گرفتگي ماه است و چيزي در هوا به صورت نيمهي ماه در محلي ديگر ظاهر شده است و نوشتن آن را در كتابهاي تاريخي خود ترك كردهاند1.)2 منبع : کتاب احقاق الحق در رد اتهام و رفع ابهام |
جستجو در مطالب سایت
لینکها
|