جوابیه سایت ها
مربوط به بخش : جوابیه


بسم الله الرحمن الرحيم
با نام و ياد خدا مي خواهيم در اين مقاله گشت و گذري داشته باشيم در سايت هاي اينترنت و بررسي بكنيم مقالاتي كه به شيخيه پرداخته و يا كتاب هايي كه در آن ها به اين مطلب اشاره شده است .
ابتدا ،عين مقاله موجود در سايت ها را كه از روي هم كپي كرده و بعضي ها با ذكر منبع و بيشترشان بدون ذكر منبع در سايت يا وبلاگ خود قرار داده اند مي پردازم عجيب است كه در بين اين سايت ها معمولا سايت هايي به چشم مي خورد كه از نظر موقعيت، از خبرگزاري ها و يا اطلاع رساني هاي مهم به شمار مي روند ، یا از سایت نهاد های اثر گذار در جامعه و همچنین پژوهشگاه ها و دانشگاه ها ، آنان چرا از كپي بدون ذكر منبع استفاده مي كنند!؟. حالا بگذريم.
عين مقاله موجود در سايت ها :
فرقه هاي شيخيه:
شيخيه يکي از گروه ها و فرق و مذاهب منشعب از شيعه در قرن سيزدهم هجري است. اين فرقه از نام شيخ احمد احسايي، بنيانگذار آن، گرفته شده است.

شيخ احمد احسايي 1241-1166ه.ق از منطقه احساء عربستان برخواست. تمام اجدادش از نژاد خالص عرب بوده اند. او در سال 1166 در احساء و منطقه اي قطيف مرز بين عربستان و بحرين متولد شد. از علما و بزرگان عصر خويش به خصوص سيد مهدي بحرالعلوم و شيخ جعفر کاشف الغطاء استفاده برده است او در کربلا(حوزه علمي عصر خويش علاوه برفقه و اصول و حديث، در علم طب، رياضيات، علم حروف و اعداد و فلسفه نيز تبحر و تسلط يافت. او با سکونت در احساء، عتبات، بصره، در سال 1221 به خراسان(زيارت امام رضا(علیه السلام)) و سپس به يزد و در يزد ماندگار شد و به دعوت فتحعلي شاه قاجار به تهران و دربار دعوت شد. او سپس با دعوت محمدعلي ميرزا فرزند فتحعلي شاه به کرمانشاهان رفت و تا سال 1328 در آنجا ماند و سپس به قزوين رفت و مورد استقبال علما قرار گرفت.
او در قزوين توسط ملامحمد تقي برغاني از علماي وقت قزوين(معروف با شهيد ثالث) مورد تکفير قرار گرفت او با ترک قزوين به مشهد و از آنجا به عراق و از آنجا به موطن خوش احساء مراجعت نمود و در مدينه در سال 1341 درگذشت و در بقيع مدفون گشت.
گفته مي شود شيخ احمد احسايي بالغ بر 90جلد کتاب در فلسفه قديم، کلام و فلسفه، فقه، تفسير و ادب به زبان عربي نگاشت.

کاظم رشتي متولد 1212ق جانشين شيخ احمد احسايي است. سيدکاظم رشتي(سيدکاظم بن قاسم حسيني دشتي گيلاني حائري(کربلايي)) اجدادش از سادات حسيني مدينه بوده اند او در رشت متولد شد. در جواني به يزد رفت و از مريدان و شاگردان شيخ احمد احسايي گرديد.
سيدکاظم رشتي مقيم کربلا گرديد و تا پايان عمر در اين شهر به ترويج و تدريس مکتب شيخيه پرداخت. گفته مي شود او بالغ بر يکصدو پنجاه جلد کتاب و رساله در تبيين و تفسير مکتب شيخيه و آراي شيخ احمد احسايي نگاشته است.
عقايد شيخيه
عقايد شيخيه و گروه هاي متأثر و منشعب از آن به آرا و نظريات شيخ احمد احسايي و سيدکاظم رشتي برمي گردد.
درباره عقايد شيخيه بايد گفت:

شيخيه در طول گذر دوران با آرا و عقايد مختلف و متفاوتي درهم آميخت. از آراي شيخ احمد احسايي تا آراي سيدکاظم رشتي و تا آراي علي محمد باب(بابيه) و آراي گروه شيخيه کريمخانيه
گروه شيخيه آذربايجانيه(از سه گروه حجه الاسلامي ها و ثقه الاسلامي ها و احقاقي ها)
جواب کوتاهی برای این قسمت: همه یک هدف داشتند تبلیغ اسلام و تشیع و هر یک از آن ها را نمی شود گروه نامید.

شيخيه با تأويل و تفسير به نوعي به غلو معتقدند و متهم به شيعيان غالي هستند.
جواب: شیخ و سید و حجة الاسلام ها ثقة الاسلام ها و احقاقی ها بشدت از غلو در حق ائمه بیزارند ، کافی است به شرح الزیاره شیخ به دقت نظر کنید و بیهوده تهمت نزنید . بنده در صفحات بعد عین شرح الزیاره را آورده ام لطفا دقت فرمایید.
جنگ بالاسري ها و پشت سري ها معروف است. شيعيان متشرعه(شيعيان عادي) نماز خواندن در بالاسر امام را جايز مي دانند اما پشت سري ها(شيخيه) در هنگام نماز در حرم پيغمبر و ائمه طوري مي ايستند که قبر ميان آنها و قبله فاصله شود و متهم مي شدند که در واقع قبر را قبله قرار دادند.

شيخيه اصول دين را منحصر در چهار اصل توحيد، نبوت، امامت و رکن رابع مي دانند به عقيده آنها رکن رابع شيعه کامل است که همان مبلغ و ناطق اول است و رکن رابع واسطه شيعه کامل است که همان مبلغ و ناطق اول است و رکن رابع واسطه بين شيعيان و امام غايب است رکن رابع احکام را بلافاصله و واسطه از امام معصوم مي گيرد و به شيعيان مي رساند.

درباره معاد و عدل مي گويند: اعتقاد به اين اصل لغو و غيرمحتاج اليه است چرا که اعتقاد به خدا و رسول ضرورتا مستلزم اعتقاد به قرآن و ما في الکتاب است اصل رکن رابع را شيخيه کرمانيه و کريمخانيه بنا نهادند. اما شيخيه آذربايجانيه (حجه الاسلام ها، ثقه الاسلامي ها و احقاقي ها) اصل رکن رابع را قبول ندارند.

آنها معاد جسماني را قبول ندارند بلکه به معاد روحاني و جسم مثالي اعتقاد دارند.
جواب: شیخ و سید و شاگردانشان به معاد جسمانی و روحانی قائل اند نهایت جسم آخرت از عوارض که در دنیا و برزخ دارد خواهد شد.
گفته مي شود که شيخيه براي امام زمان( که وجودش حتمي و ضروري است) عالم روحاني معتقد است نه عالم جسماني و از عالم روحاني بر همه علم حکمراني مي کند. درباره مقام اهل بيت(علیهم السلام) هم راه غلو را پيمودند و از برخي از عبارت آنها بر مي آيد که براي ائمه مقام ربوبيت قايل مي شوند.
جواب غلو: در مکتب شیخ به شدت با غلو مخافت شده است در ادامه از شرح الزیاره در مورد غلو خواهد آمد.

شيخيه که توسط سيدکاظم رشتي و بر اساس انديشه هاي شيخ احمد احسايي شکل گرفته است گروه ها و انشعاباتي داشته است که به مهم ترين آنها اشاره مي کنيم:

1 - بابيه

سيدعلي محمد شيرازي معروف به باب و مؤسس فرقه بابيه.
سيد علي محمد باب از شاگردان سيدکاظم رشتي بود و پس از فوت سيدکاظم ادعاي جانشيني سيدکاظم و پس از آن ادعاي باب و بابيت(رکن رابع) و پس از آن ادعاي مهدويت و نبوت کرد.

از فرقه بابيه فرقه ازليه(ميرزا يحيي نوري معروف به صبح ازل) و فرقه بهابيت(ميرزا حسينعلي نوري معروف به بهاءالله) انشعابات يافتند، ميرزا يحيي صبح ازل و ميرزا حسينعلي بهاءالله از شاگردان سيدعلي باب بوده اند.
جواب: همه ی کسانی که از شیخ و سید تجلیل می کنند از بابیه و بهائیه بیزارند و آن ها را رد می کنند . در ادامه مفصلاً خواهد آمد.

2 - شيخيه کريمخانيه کرمانيه
حاج محمد کريمخان کرماني.
حاج محمد کريم خان کرماني(1288-1225ق) از معروف ترين و مهم ترين شاگردان سيدکاظم رشتي بود. او پس از سيدکاظم رشتي مدعي جانشيني او گرديد.
پدر حاج محمد کريمخان، حاج ابراهيم خان ظهيرالدوله، داماد و پسر عموي فتحعلي شاه قاجار است. ظهير الدوله که از خاندان قاجار و والي خراسان و کرمان بود از مريدان شيخ احمد احسايي و سيدکاظم رشتي بود و در ترويج و گسترش شيخيه و رهبري حاج محمد کريمخان(فرزندش) تلاش بسيار نمود.
حاج محمد کريمخان فرقه شيخيه کرمانيه يا شيخيه کريمخانيه را تأسيس کرد او از علماي بزرگ عصر خويش بود که بالغ بر دويست و شصت کتاب و رساله نگاشت.
پس از کريمخان شيخيه کرمانيه به چند گروه تقسيم شدند که مهمترين آنها شيخيه باقريه همدانيه به رهبري محمدباقر خندق آبادي نماينده کريمخان در همدان بود.
فرقه شيخيه کرمانيه، در فرزندان کريمخان باقي ماند. محمدخان زين العابدين خان، ابوالقاسم خان، عبدالرضاخان،
3 - شيخيه آذربايجانيه حجه الاسلامي ها
ميرزا محمد مامقاني (معروف به حجه الاسلام متوفي 1269ق).
اولين طايفه شيخيه آذربايجان خانواده حجه الاسلام هستند. ميرزا محمد مامقاني معروف به حجه الاسلام تبريزي از شاگردان شيخ احمد احسايي و سيدکاظم رشتي بود و از آنها اجازه اجتهاد و روايت داشت.

حجه الاسلام تبريزي(ميرزا محمد مامقاني) از علماي بزرگ آذربايجان و تبريز به تروج آراي اساتيد خودش پرداخت و شيخيه آذربايجان را به عهده گرفت. جالب است بدانيم که حکم اعدام علي محمد باب رهبر فرقه بابيه(از شاگردان سيدکاظم رشتي) توسط حجه الاسلام تبريزي ديگر شاگرد سيدکاظم رشتي صادر گرديد.
جواب: آری دو تن از شاگردان مرحوم شیخ احسایی که یکی مرحوم ملا محمد حجة الاسلام و دیگری جناب آیت الله نظام العلما بود در مجلسی که ناصرالدین شاه ترتیب داده بود ، باب را محکوم کردند و کلمه ی دیگر اضافی است.
از حجه الاسلام تبريزي سه فرزند به نام هاي ميرزا محمدحسين حجه الاسلام م1313ق و از شاگردان سيدکاظم رشتي، ميرزا محمد تقي حجه الاسلام م 1312ق شاعر و متخلص به نير تبريزي، ميرزا اسماعيل حجه الاسلام م 1317ق به ترويج شيخيه پرداختند.
آخرين فرد از خاندان حجه الاسلام ميرزا ابوالقاسم حجه الاسلام فرزند ميرزا محمدحسين حجه الاسلام است که در سال 1362 ق وفات يافت و طايفه شيخيه حجه الاسلام تبريز و آذربايجان پايان يافت.
جواب: قبلاً نیز گفته شد که خاندان حجةالاسلم و ثقة الاسلم و احقاقی همه مدافع اسلام و تشیع بودند و گروه خاصی به شمار نمی روند.
4 - شيخيه آذربايجانيه ثقه الاسلامي ها
ميرزا شفيع تبريزي معروف به ثقه الاسلام دومين طايفه شيخيه آذربايجان خانواده ثقه الاسلام است.
ميرزا شفيع تبريزي معروف به ثقه الاسلام از شاگردان شيخ احمد احسايي و سيدکاظم رشتي و از علماي تبريز و بزرگ خاندان ثقه الاسلام است او در بسط و گسترش شيخيه و آراي اساتيد خويش تلاش بسياري انجام داد. ميرزا موسي ثقه الاسلام فرزند ميرزا شفيع راه پدر را ادامه داد تا بعد از او ميرزا علي(فرزند ميرزا موسي) معروف به ثقه الاسلام دوم، رهبري شيخيه ثقه الاسلامي را در آذربايجان به عهده گرفت.

ميرزا علي همان ثقه الاسلام معروف است که رهبري مشروطه خواهان در تبريز را به عهده گرفت و در محرم 1330 ق به جرم مشروطه خواهي و مبارزه با روس به دار آويخته شد.
پس از ثقه الاسلام تبريزي(ميرزا علي) برادرش ميرزا احمد از مشايخ شيخيه ثقه الاسلامي قرار گرفت اما پس از چندي اين طايفه و گروه هم تدا,م نيافت و طايفه شيخيه ثقه الاسلامي تبريز و آذربايجان هم پايان گرفت.
جواب : میرزا احمد نامی در خاندان ثقة الاسلام ندیده ایم. این کلمات و اسمها را از کجا می آورند.

5 - شيخيه آذربايجانيه گوهري يا احقاقي سومين گروه و طايفه شيخيه آذربايجان اسکويي ها يا گوهري ها يا احقاقي ها هستند.
جواب: گوهری احقاقی نیست باز این کلمه چگونه در اینجا به هم وصل شده خدا می داند. میرزا حسن معروف به گوهر ، اسکویی نیست. بلکه از اشتبین ارسباران (قره داغ) از شاگردان مبرز شیخ و سید می باشد . نگاه کنید و قضاوت نمایید سطر سطر این مقالات غلط و افتراست. میرزا حسن گوهر را با میرزا حسن احقاقی که حدود دو قرن باهم اختلاف زمانی دارند اشتباه گرفته اند.
شيخ احمد احسايي، سيدکاظم رشتي، ميرزا حسن اسکويي مشهور به گوهر تبريزي متوفي 1266ق
جواب : در سطر بالا آمده است که میرزا حسن گوهر در تاریخ 1266 قمری از دنیا رفته اما میرزا حسن احقاقی 1380 هجری شمسی در تهران وفات یافته در بهشت زهرا(س) در آرامگاه خانوادگی آرمیده اند.
ميرزا حسن به ترويج انديشه هاي اساتيد خويش در تبريز و آذربايجان و اسکو همت گماشت پس از او فرزندش ميرزا باقر اسکويي
(1301-1230ق) از علماي بزرگ که صاحب رساله علميه بود راه پدر را ادامه داد.
جواب: میرزا حسن گوهر اصلاً در اسکو نبود ، و فرزندی به نام میرزا باقر اسکویی نداشت ، عزیزان میرزا محمد باقر اسکویی از شاگردان میرزای گوهر بودند ، چند نسل بعد یکی از نوادگان یا نبیره ی ایشان میرزا حسن نام گذاری می شود ، در کتاب جاودانگان تاریخ اینگونه آمده است( میرزا حسن ابن میرزا موسی ابن میرزا محمد باقر ابن میرزا سلیم ) این میرزا گوهر مرحوم چگونه از شجره خاندان احقاقی سر در آورد باز خدا می داند.
پس از ميرزا محمد باقر، ميرزا موسي که از شاگردان بنام ميرزا محمدباقر بود راه آنها را ادامه داد. ميرزا موسي اسکويي(1364-1279 ه.ق) از مراجع و بزرگان شيخيه تبريز محسوب مي شود او با تأليف کتابي به نام «احقاق الحق و ابطال الباطل» به ترويج آراي شيخيه به خصوص شيخ احمد احسايي و بطلان شيخيه کرمانيه کريمخانه پرداخت.
جواب: این کتاب ( احقاق الحق و ابطال الباطل) صرفاً برای رفع تهمت های ناروا و رفع بعضی از سوء توهم ها، تألیف شده و هدفی غیر از اتحاد شیعیان نداشته است این کتاب ترجمه و در دو مجلد چاپ شده است( جلد یک چاپ تهران انتشارات روشن ضمیر جلد دو چاپ قم انتشارات دارالعلم) لطفاً آن ها را بخوانید
بعد از تأليف احقاق الحق ميرزا موسي گوهري يا اسکويي به ميرزا موسي احقاقي و خاندان و طايفه او به احقاقي مشهور شدند. احقاقيه جريان مخالف بابيه و شيخيه کرمانيه است و خود را رهروان واقعي شيخ احمد احسايي و سيدکاظم رشتي مي دانند.
جواب : در سطر های بالا گفته شد که میرزای گوهر از خاندان احقاقی نبود در این جا لازم به ذکر هست که در سایتی به صورت سوال و جواب نوشته اند از فرقه احقاقی فرزند ایشان سید محسن کربلایی ، الآن شیخیه آذربایجان را اداره می کند . باز می گویم این اسمها معلوم نیست چه کسانی و از کجا می آورند ، اولاً خاندان احقاقی سید نیستند که فرزند سید داشته باشند و احقاقی ها ، احقاقی هستند نه کربلایی، خودتان قضاوت کنید .
احقاقيه با احقاقي ها از آذربايجان و اسکو به کويت مهاجرت کردند و فرزندان ميرزا موسي احقاقي(ميرزا علي، ميرزا حسن، ميرزا محمدباقر) از علماي شيخيه احقاقي هستند که در کويت فعاليت کردند.
احقاقي ها در دوران جديد با رهبري افرادي مثل ميرزا حسن احقاقي و ميرزا عبدالرسول احقاقي و ديگران فعال هستند. مرکز فعاليت آنها هم حسينيه احقاقيه در کويت است که مرکز تجمع جمعي از شيعيان کويت محسوب مي شود. و در تمام اعياد وفيات و مراسمات در آن برنامه اجرا مي شود.

احقاقيه سعي دارد شيخيه کرمانيه و آذربايجانيه را نقد نمايد و آراي شيخ احمد احسايي و سيدکاظم رشتي و ميرزا محمدباقر و ميرزا موسي و ميرزا عبدالرسول و ديگران را ترويج و تشويق نمايد.
اين گروه معروف به گروه هاي ولايتي و کمي همه متهم به غلو درباره اهل بيت هستند.
جواب: غلو را نمی شود به سادگی به کسی خصوصاً این خاندان نسبت داد.
ديدگاه هاي سياسي مشخصي ندارند کمتر با انقلاب اسلامي و انقلابيون ارتباط دارند.
يکي از مهمترين اختلافات احقاقي ها با ديگر گروه هاي شيخيه اين است که آنها شيوه اخباريگري را جايز نمي دانند بلکه به اجتهاد و تقليد و مرجعيت معتقد هستند. اين گروه به برگزاري برنامه هايي همانند زيارت جامعه کبيره و زيارت عاشورا و ديگر زيارات اهميت بسياري مي دهند.
جواب: همه ی شیعیان زیارت جامعه و زیارت عاشورا را می خوانند و یا شرح می کنند . این کجایش ایراد است و کجایش غلو
از تمثال هاي منسوب به اهل بيت استفاده مي کنند، متهم به افراط در شيعه گري و تشيع هستند مثلا معقتدند:
- اسماء و صفات خداوند هميشه محتاج حامل و فعليت است، در زمان حضور معصومين آنها مظهر حامليت و فعليت صفات حق هستند اما در غيبت معصوم افراد خاص حامل صفات خداوند هستند و آنها واسط بين مردم و امام معصوم و خداوند هستند.
جواب: مظهریت ائمه علیه السلام محرز است و غیر آن ها ادعایی بیش نیست
- و يا اينکه خداوند هم جهت ارتباط با خلق محتاج واسطه است و اين واسطه اهل بيت هستند.
جواب: خداوند به هیچ وجه محتاج نیست ولی کارهای او به واسطه است و اگر چه این واسطه مشیت یا ظرف مشیت باشد.
- رکن رابع و فطرت خاص واسطه ارتباط بين مردم و امام معصوم هستند.
جواب: شیخ و سید و اتباع آن ( غیر از کریم خانی ها که مدعی پیروی اند) به رکن رابع اعتقادی ندارند.
فرق شيخيه با ما شيعيان چيست؟
-1. فرق شيخيه كرمان با شيعيان:
شيعيان به پنج اصل توحيد، عدل، نبوت، امامت و معاد، اعتقاد دارند و هر كس را كه به اين پنج اصل باور داشته باشد، شيعه اماميه مي نامند. امّا شيخيه كرمان به جاي اين پنج اصل، معتقدند كه دين بر چهار ركن استوار است، يعني معرفت خداوند، معرفت پيامبر، معرفت امام و معرفت فقيه جامع الشرايط كه در زمان غيبت، جانشين امام ـ عليه السلام ـ است و اين ركن اخير را «ركن رابع» يا ركن چهارم مي نامند. به عقيده شيخيه كرمان ركن رابع ابتداء شيخ احمد احسايي بود، سپس سيد كاظم رشتي اين مقام را يافت و بعد از او حاج كريم خان به اين درجه رسيد و بعد از وي نيز فرزندان و نوادگان كريم خان به صورت ارثي جانشين وي مي گردد.
بايد يادآور شد كه شيخيه كرمان اصل معاد و عدل را انكار نمي كنند؛ ولي مي گويند: اين دو از مسلمات است و دليلي براي ذكر آنها نيست. به همين دليل نمي توان آنان را از جرگه شيعيان اماميه بيرون كرد. هر چند بزرگانشان به دليل بعضي اغراض دنيوي و يا رياست طلبي ها سعي در جدا كردن آنها از شيعيان اماميه را دارند.
2 - فرق شيخيه آذربايجان با شيعيان
شيخيه آذربايجان كه شامل مسلك هاي ثقة الاسلامية، عميد الاسلامية، حجة الاسلامية و احقاقيه مي شود، تقريباً از بين رفته و تنها طرفداران مسلك احقاقيه كه گاهي به انان «كشفيه» نيز اطلاق مي شود، باقي مانده اند كه در اطراف تبريز، كويت و برخي اماكن ديگر حضور دارند.
اينان در اصول و فروع دين با شيعيان اختلاف نداشته و هم چون سايرين به اصول پنج گانه و فروع دهگانه دين، باور دارند و هر چند به دليل پيروي از آراء فلسفي و كلامي شيخ احمد احسايي در مورد معاد و معراج پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و غلّو در مقام ائمه ـ عليهم السّلام ـ شيخيه ناميده مي شوند، ولي به شدت با شيخيه كرمان مخالف بوده و ردّيه هاي متعددي بر عليه آنان نوشته اند كه در ذيل به برخي از آنها اشاره مي شود:
1 - احقاق الحق و ابطال الباطل: تأليف ميرزا موسي اسكويي.[2]
2- سفرنامه، تأليف ميرزا حسن احقاقي.
- 3 كلمه اي از هزار، تأليف معتمد الاسلام.
- 4الم المحدثة، تأليف محمد حسين حجة الاسلام كه به درخواست ناصرالدين شاه قاجار اين كتاب را در ردّ شيخيه كرمان، نوشته است.
جواب : این کتاب علم المحجه است و موضوع این کتاب ردی بر کرمانی ها نیست پژوهشگران لازم است دقت کنند
- 5صحيفة الابرار في مناقب المعصومين الاطهار، تأليف محمد تقي حجة الاسلام (نيّر)
جواب: از نام این کتاب پیداست که در این کتاب بخشی از فضائل اهل بیت ذکر شده است
بنابراين شيخيه آذربايجان برخلاف شيخيه كرمان در اصول دين مخالفتي با شيعيان ندارند، هر چند در چند امر جزيي برخلاف شيعه ها عمل مي كنند كه به آنها اشاره مي‌شود.
الف) بر اساس عقيده شيخيه آذربايجان امام به خواست الهي به گذشته و آينده علم حضوري دارد نه علم حصولي؛
جواب: ائمه با اراده و اذن خدای تعالی از ما کان و مایکون و ما هو کان خبر دارند و این عقیده همه ی شیعه هست.
ب - شيخيه آذربايجان معتقدند كه خون و ساير فضولات امام طاهر بوده و نجس نيست
اين مسئله قبل از شيخيه نيز در ميان برخي از شيعيان كه محكوم به غلّو شده اند، مطرح بوده و باز بايد گفت: اين باور نيز موجب جدايي آنان از شيعه نمي شود.
ث - گفته شده كه طايفه مذكور شيعه را به دو قسم كامل العقيده و ناقص العقيده تقسيم مي كنند و معتقدند كه شخص كامل العقيد كه خودشان باشند، نبايد از مرجع ناقص العقيده كه همان متشرعه و شيعيان هستند، تقليد كند يا پشت سرا مام جماعت ناقص العقيده نماز بخواند.
ی - گفته شده كه برخي از آنان معتقدند كه در تشهد نماز بعد از «اشهد اَنّ محمداً عبده و رسوله» بايد «اشهد اَنّ عليّاً ولي الله» گفته شود. هم چنين در اذان بايد بعد از «حي علي خيرالعمل» بايد «محمد و آله خيرالبريّه» گفته شود؛
البته بايد متذكر شد كه در دوران آل بويه شعار شيعه «محمد و عليّ خيرالبشر» بوده و به دستور پادشاهان ديلمي اين شعار را بر ديوارهاي بغداد، مي نوشتند و حتي در اوائل آغاز به كار دولت صفوي نيز برخي اين شعار را در اذان ذكر مي كردند ،ولي طبق فتواي مراجع اين دو را نمي توان جزء اجزاء تشهد نماز يا اذان، دانست و آن گونه كه نقل شده از مسلمات شيخيه نيز نمي باشد؛ چنان كه مي گويند:
برخي از شيخي هاي ساكن گوگان كه شهري در نزديكي تبريز است به حاج ميرزا عبدالرسول احقاقي گفته بودند كه اگر بعد از تشهد، اشهد انّ عليا ولي الله نگويد، پشت سر او نماز نمي خوانند به همين خاطر وي در آن شهر آن را مي گفت ولي در تبريز نمي گفت. هم چنين نقل شده كه ميرزا محمد ثقة الاسلام گفته بود كه بعد از حي علي خيرالعمل نگوييد: محمد و آله خيرالبريّه، چون برادران ديني ما نمي گويند و ناراحت مي شوند.
در نهايت مي توان گفت كه شيخيه آذربايجان در ميان ساير شيعيان پراكنده شده و از ميان رفته اند. تنها برخي از طرفداران مسلك احقاقيه باقي مانده اند كه البته افراد عادي آنان فقط اسماً خود را شيخي مي نامند و در عمل با ساير شيعه ها فرقي ندارند و نمي توان آنها را خارج از جرگه شيعه دانست، چون در اصول دين و فروع با سايرين فرقي ندارند.
جواب: خواه علمای ایشان و خواه عوامشان عقیده ای بر خلاف عقاید شیعه ندارند . به رساله هی عملیه ی علمای احقاقی موجود است ملاحظه فرمایید.
در مورد شيخيه كرمان هم بايد گفت: هر چند تلاش هاي كريم خان قاجار و برخي از جانشينان وي براي جدا كردن شيخيه كرمان از شيعيان تا اندازه اي موفقيت آميز بود و توانستند تا حد زيادي فاصله بين شيعه متشرعه و شيخيه را زياد كنند با اين همه اگر جلوي رياست طلبي اين افراد گرفته شود، مي توان اين فاصله را از بين برد چنان كه خطيب بزرگ حجة الاسلام والمسلمين فلسفي (ره) در برخي از سفرهاي تبليغي خود به كرمان، چنين نيتي را دنبال مي كرد و تا حدي موفق شده بود؛ ولي برخي از افراد سودجو كه مطامع دنيوي خود را با فتنه جويي دنبال مي كنند مانع اين كار شدند.
به هر صورت محققين مذاهب اسلاميه هميشه بعد از تحقيق در مورد شيخيه از خود و سايرين مي پرسند فرق شيخيه و ساير شيعيان چيست و همگي نيز به اين نتيجه مي رسند كه فرق اساسي وجود ندارد و تنها برخي اميال و رياست طلبي هاي بزرگان شيخيه كه امروزه اين رياست را هم چون نظام شاهنشاهي ارثي كرده و حتي از قبل وليعهد خود را معرفي مي كنند، بر اين جدايي و افتراق مي افزايد والا عوام شيخيه از مسلك خود جز نام كه آن را نيز از پدران به ارث برده اند چيزي نمي دانند و همانند ساير شيعيان رفتار كرده به تكاليف شرعي خود عمل مي كنند.
ابتدا مي خواهم اتهاماتي كه زير آنها خط كشيده شده دو باره جمع بندي بكنم سپس به يكي يكي از آن ها، از كتب خود خانواده معظم احقاقي جواب و رد اتهام و ابهام بياورم اميد وارم كه مورد قبول حق واقع شود .

عقايد شيخيه :
بعد از مطالعه مقالات فوق چنين عنوان مي شود كه:
1 - آراي شيخ احمد احسايي و سيد كاظم رشتي و محمد باب و كرمانيه و آذر بايجانيه ( حجه الاسلاميه ثقه الاسلاميه احقاقيه ) جمع شدند مكتب شيخيه را به وجود آورده اند .
2 – شيخيه به نوعي غلو معتقد ند و متهم به شيعيان غالي هستند.
3 – شيخيه به پشت سري متهم است يعني در پشت قبور ائمه نماز مي خوانند به طوري كه قبر بين آنان و قبله قرار مي گيرد يعني قبر ائمه را قبله قرار مي دهند.
4 – شيخيه اصول دين را چهار اصل مي داند يعني توحيد نبوت امامت و ركن رابع و در مورد معاد و عدل مي گويند غير محتاج اليه است. اما شيخيه آذربايجان ركن رابع را قبول ندارد.
5 – شيخيه در باره زندگي امام زمان عالم روحاني را معتقد است نه عالم جسماني و از عالم روحاني به همه حكمراني مي كند.
6 – در باره مقام اهل بيت (ع) راه غلو را پيمودند و از برخي عبارت آن ها بر مي آيد كه براي ائمه مقام ربوبيت قايل مي شوند.
سپس براي شيخيه انشعاباتي قايل مي شوند و اين گونه بيان مي كنند : 1 – بابيه 2 – كريمخانيه 3 – آذرابيجان ( حجه الاسلاميه - ثقه الاسلاميه - احقاقيه) و خاندان احقاقي به خاندان گوهري خطاب شده است كه جاي بحث دارد.
(يعني اينكه اين محقق بي سواد بي مطالعه مرحوم ميرزا حسن گوهر را با مرحوم ميرزا حسن احقاقي يكي گرفته و از اين موضوع كشف جديدي بدست آورده است)
7 – جريان احقاقيه مخالف بابيه و شيخيه كرمان است.
8 – يكي از مهم ترين اختلاف احقاقي ها با ديگر گروه هاي شيخيه اين است كه آنها شيوه اخباري گري را قبول ندارند يعني مانند شيعيان ديگر به اصول دين پنجگانه و همچنين به اجتهاد و تقليد معتقدند و خود مجتهد داراي رساله ي عمليه دارند.
یک توضیح مختصری در مورد شیخی و شیخیگری:
بنیان شیخیگری را مرحوم شیخ احمد احسایی و سید کاظم رشتی و شاگردان آن ها نگذاشته اند این نام، بوسیله ی دیگران اطلاق شده به کسانی که از آن ها دفاع کرده و به تهمت های ناروا پاسخ داده اند و اگر مقداری کمی ترس از روز قیامت و اندکی انصاف وجود داشت الآن دسته و گروهی به نام شیخی و عده ای به نام متشرع نبودند . جز عده ای قلیل که این نام و امثال آن را به اجبار و اکراه با خود یدک می کشند .
البته مرحوم شیخ معاصر بوده با اوج گیری تلاش های وهابی ها برای از بین بردن آثار به جای مانده از ائمه ی اطهار علیهم السلام ، در همان زمان آن مرحوم به شرح زیارت جامعه پرداخته و در واقع به نوعی بر ضد آن ها قد برافراشته است . به همین لحاظ ناصبی ها از یک طرف و وهابی ها از سوی دیگر و حسودان از سمتی به شیخ ضربه زده اند و برای این که وی را از دور خارج کنند شرح الزیاره ی او را که از فضائل اهل بیت علیهم السلام مالامال است پیش پاشای بغداد برده اند که نماینده ی عثمانی ها بوده است ، و لذا شیخ فرار به سوی حرم امن الهی را بر قرار ترجیح داده و در نزدیکی مدینه ی منوره به رحمت ایزدی رفته است . دشمنان اسلام نیز از این ماجرا سوء استفاده کرده و به خلق بابیت و بهائیت دست یازیده اند .
مسلمانان همه می دانند که در سایه ی اسلام و مسلمانان منافقانی هم پرورش می یابند و لذا حساب آن ها را از مؤمنان جدا می کنند و می دانند که قابیل ملعون ، قاتل برادر خود بوده است و در خاندان حضرت نوح علیه السلام فرزند و زنی ناخلف و در خاندان جناب امام علی النقی علی آبائه و علیه الصلاة و السلام فرزندی کذاب وجود داشته است . مرحوم شیخ و سید نزدیک دویست شاگرد مبرز داشته اند که علاوه بر خدمات اجتماعی و مذهبی هزاران مجلد اثر ماندگار مورد استفاده از خود به یادگار گذاشته اند .حساب یک یا دو نفر منحرف در بین آن ها را باید از دیگران جدا کرد . اما متأسفانه مفهوم این بیت :
گنه کرد در بلخ آهنگری به شوشتر زدند گردن مسگری
در رابطه با شیخ و سید مصداق پیدا کرده است .
به عبارت دیگر علمائی که اصول عقائد و احکام فروع را از قرآن و سنت و عقل و اجماع می گیرند ، اخبار و روایاتی را مورد عمل قرار می دهند که در کتاب های علمای اعلام تشیع قرار دارد ، و راه و روش خاصی برای استنباط احکام شرعی ندارند غیر از راهی که علمای سابق شیعه رفته اند چه تفاوتی با دیگر شیعیان اثنی عشری دارند؟ شیخ و سید نه ادعای رکنیت کرده اند و نه ادعای بابیت ، تنها تفاوت شیخ و سید و تابعان واقعی آن ها با دیگران داشته اند و دارند این است که از حکمت و عرفان اهل بیت طرفداری می کنند و از آراء و نظریات حکما و عرفای دیگر بیزارند و نظریات مخالف شرع را رد می کنند ، البته همه مدعی اند که چنین هستند ولی در عمل باید دید که ...
حجة الاسلام ها ، ثقة الاسلام ها ، احقاقی ها همه و همه یک مرام را تعقیب کرده اند و آن هم دفاع از کیان اسلام و قرآن و اهل بیت علیهم السلام بوده است و لا غیر ، البته به افتراهای دیگران پاسخ گفته اند . القابی مانند حجة الاسلمیه و ثقة الاسلامیه و غیره دست ساخته ی افرادی ساده لوح جویای نام است که خواسته و یا ناخواسته سبب می شوند دشمنان اسلام از آب گل آلود ماهی صید کنند. اگر احقاقی ها داعیه ی دیگری داشتند جامع اخبار حائری ، صحیفة الابرار و آتشکده و علم المحجه و حجتیه ی حجة الاسلام ها، شرح حیات الارواح میرزای گوهر و ده ها کتاب دیگر از طائفه و النصائح الکافیه لمن تولی معاویه و امثال آن ها را چاپ و نشر نمی کردند .
هم شیخ و هم سید و هم تابعان واقعی آن ها از جمله خاندان حجة الاسلام و خاندان ثقة الاسلام و میرزای گوهر و احقاقی ها هم ، همه از اصولیون هستند و هیچ کدام از این ها اخباری نبوده اند.
در رابطه با رفع غلو از این طایفه کافی است که ترجمه تفسیر آیاتی از سوره مبارکه ی انبیاء از جزء اول کتاب شرح الزیاره جامعه ی کبیره را که در شرح فقره ی ( و المستقرین فی امر الله) از قلم رسای شیخ تراوش کرده ذیلاً ملاحظه فرمایید :
امام هادی علیه السلام فرمود: و المستقرین فی امر الله
شارح پس از آن که اثبات کرده در نسخه ی اصل مستوفزین است (و نه مستقرین) گفته است که: به طور اطلاق در انجام اوامر واجب و مستحب الهی یا در امر امامت شتاب می کنند، و در بعضی نسخه ها مستقرین است و ظاهر همین می باشد.
می گویم: مستوفز یعنی مستعجل یعنی شتاب کننده و معنی این می شود که اهل بیت علیهم السلام در قیام به اوامر الهی خواه واجب و خواه مستحب شتاب می کنند و بر اساس نسخه ی اصل مشهور مستقرین است یعنی در امر خدای تعالی ثابت و استوارند، در خدمت و قیام به امر الله و در بندگی او ثابت اند به طوری که وقتی فرمان می دهد کاری را انجام دهند ایشان را در همان جا می بیند و وقتی فرمان می دهد از کاری دوری گزینند ایشان را در آن کار نمی بیند، پس ایشان حق بندگی را به جا می آورند در کاری یا در چیزی که به آن مامور می شوند و در آن چه می خواهد انجام بدهند از تدبیر صنع و از رساندن فیض به اهل استحقاق در امرآفریدن، روزی رساندن، در زنده کردن و در میراندن ، چیزهایی که نظام عالم با آن هاست، بدان سان که اشاره کرده و فرموده است: (وهم بامره یعملون یعلم ما بین ایدیهم و ما خلفهم و لا یشفعون الا لمن ارتضی لهم و هم من خشیته مشفقون و من یقل منهم انی اله من دونه فذلک نجزیه جهنم کذلک نجزی الظالمین ) یعنی در تکلیفی که خاص خودشان می باشد به امر او عمل می کنند، و در آن جا که به ظهور خدای تعالی برای دیگر موجودات و تعریف او به وسیله ی ایشان مربوط باشد و در دیگر رعایایشان طبق امر او عمل می کنند، در فراخواندن آن ها به سوی خدای تعالی، به طاعتی که از آن ها می خواهد و نهی کردن آن ها از کارهایی که معصیت به خدا به شمار می آیند به همان نحوی که برایشان تعریف و ظاهر کرده است (یعلم ما بین ایدیهم، از ایشان می داند آن چه را که در گذشته داشتند) زمانی که فرمود: رو به ما بیا، رو به سوی او کرد، از تخلیص ها و خلوص ها (و ما خلفهم، و از ایشان می داند آن چه را که در پشت سر داشتند) زمانی که فرمود: برگرد، به سوی آن ها برگشت با تنزلات و با تذللات، تا حق هر صاحب حقی از مددها و تخصیصات و تعینات را به آن ها برساند که ذات آن ها اقتضاء می کند، (و لا یشفعون الا لمن ارتضی و شفاعت نمی کنند مگر برای کسی که خدا از دین او راضی باشد) یعنی شفاعت می کنند به کسی که خدا به شفاعت او اذن داده است چنان که گفته است: (و لا تنفع الشفاعة عنده الا لمن اذن له، شفاعت در پیشگاه او نفع نمی دهد مگر برای کسی که خدای تعالی اجازه داده باشد) که او شفاعت کند، و به ایشان اجازه داده شده است که برای هر کسی که بخواهند شفاعت کنند و از کسانی است که خدای تعالی از دین او راضی است، یعنی به ایشان و به ولایتشان ایمان دارد یعنی نمی پیوندند به کسی که با ایشان پیوندی ندارد\" از کسی شفاعت می کنند که \"خدای تعالی با امر وجودی و با امر قولی خودش، او را از فاضل نورشان خلق کرده است (و هم من خشیته مشفقون، و ایشان علیهم السلام از خوف او بیمناکند) زیرا بدون امر وجودی او قوامی ندارند چنان که خدای تعالی گفته است: (و من آیاته ان تقوم السماء و الارض بامره و از نشانه های قدرت اوست این که آسمان و زمین به امر او قائم می باشد) فرمانروایی ایشان قائم نیست مگر با امرِ قولیِ ذاتِ باری تعالی که با امرِ وجودیِ او همراه می باشد و همه در دست او هستند و از دست او خارج نرفته اند، به همین جهت همیشه بیم دارند می ترسند (و من یقل منهم انی اله من دونه، و هر کدام از ایشان بگوید من خدا هستم) من من بگوید یعنی بگوید: برای ذات من امکان دارد که بدون امر وجودی او قائم باشد یا فرمانروایی من بدون امر قولی او ممکن است (فذلک نجزیه جهنم کذلک نجزی الظالمین ، او را با بردن به دوزخ مجازات می کنیم و ستمگران را چنین مجازات خواهیم کرد). و چون فعل خدای تعالی در اشیاء بر اساسی است که خود فعل اقتضاء می کند و مقتضای فعل این است که اهل بیت عليهم السلام، تنها، برای خدا باشند و به کار گیری ایشان برای غیر خدا با اقتضای ذاتشان مغایرت دارد و بر خلاف حکمت هم هست خدا ایشان را برای خود خلق کرد و و ایشان را برای خودش برگزید و ایشان را در امر خود محصور کرد و فرمود: (و هم بامره یعملون، ایشان به فرمان او عمل می کنند) یعنی جز به امر او عمل نمی کنند، خدای تعالی با تقدیم (امره) بر (یعملون) به فوائدی اشاره کرد:

فائده ی اول، عملشان را به امر خود منحصر کرد.
فائده ی دوم، باء، در آیه باء سببیت است.
فائده ی سوم، تقدیم امر بر یعملون برای مراعات نظم است، عمل کردنشان موکول به امر اوست، برای این که امر علت عمل است.
فائده ی چهارم، امر ماده ی وجودی تشریعی نوعی است، و عمل صورت شخصی آن است. ماده ی نوعیه بر صورت شخصی مقدم است، اما این که (گفته اند :) ماده با صورت برپاست منظور از آن ماده ی شخصی است و نه ماده ی نوعی، ماده ی نوعی بر صورت شخصی مقدم است، اما علت این که ما گفتیم: امر ماده ی نوعی است این است که محقق نمی شود که ماده ی طاعت است یا ماده ی معصیت مگر با عمل، پس عمل است که آن را مشخص می کند.
در ضمن باید بدانیم که در قول حضرت امام هادی علیه السلام (المستقرین فی امر الله) جایز است این معنی وجود داشته باشد که در امر خدای تعالی ثابت اند و از امر او به امر غیر منتقل نمی شوند و از عمل به امر خدا جدا نمی شوند، چنان که خدای تعالی فرموده است: (یسبحون اللیل و النهار لا یفترون ) يعني همه ي شب و همه ي روز بي آن كه سستي كنند به تسبيح او مشغول هستند، و این که خدای تعالی ایشان را در امر الله خلق کرد چنان که فرموده است: (جعل لکم من انفسکم ازواجا و من الانعام ازواجا یذرؤکم فیه يعني براي شما از خودتان همسراني و براي چهارپايان نيز ازواجي قرار داد و با اين تدبير ازدواج شما را زياد مي كند) این معانی را ما پیشتر از این هم ذکر کردیم و در این جا آن را با بیان دیگری تکرار کردیم.
در اينجا خدمت همه ي مطالعه كنندگان عزيز عرض مي كنم كه بنده براي تمام موارد فوق از كتب و رساله هاي خود آن بزرگواران دليل و مدرك مي آورم و قضاوت را به خود شما عزيزان مي گذارم . كه ببينيم فرق سلسله جليله احقاقي با ديگر شيعيان چيست ؟ چرا بعضي ها بدون مطالعه به بندگان صالح خدا و علماي خاندان احقاقي افتراء مي بندند و در ضمن از پس اين دنيا، دنياي ديگري هم هست.
1 – در مورد مطلب اول در خود مقاله جواب نهفته است كه فرمودند : كه شيخيه آذربايجان از جمله مسلك احقاقي با شيخيه كرمان و بابيه مخالف است . و ركن رابع را قبول ندارد . و اصول دين را همانند ديگر شيعيان امامي پنج اصل توحيد – نبوت – معاد – عدل – امامت مي دانند . ولي باز عرض كنم كه :
حضرت آيت الله معظم ميرزا حسن احقاقي ( رحمت الله عليه) و نيز حضرت آيت الله مجاهد معظم ميرزا عبدالرسول احقاقي ( رحمت الله عليه) در اول رساله هاي عمليه خود اصول دين را اينگونه بيان مي فرمايند:
توحيد ، عدل، نبوت، امامت، معادجسماني
توحيد و نبوت و معاد اصول اسلام به شمار مي روند و منكر هر يك از آن ها از امت اسلام خارج مي شود و اما عدل و امامت ، اصول مذهب اماميه بوده منكر آن ها شيعه جعفري نمي باشد (احكام شيعيان ج 1 ص 1) ( احكام الشريعه ج 1 ص 1)
عدل:
بر هر مؤمني واجب است اعتقاد كند بر اين كه خداي عزوجل عادل است به كسي ظلم نمي كند ( و ان الله ليس بظلام للعبيد) (آل عمران 182) يعني به درستي كه خداي متعال بر بندگان خود ستم نمي كند.
نبوت:
بر هر مكلفي واجب است به نبوت انبياء و رسل اعتقاد كند و قبول كند كه ايشان خلفاي الهي در روي زمين و امينان وحي او و حجت هايش بر بندگان ، و مبلغين احكام او هستند اولين ايشان پدرمان حضرت آدم و آخر ايشان پيامبر ما حضرت خاتم الانبياء عليهم السلام مي باشند .
امامت :
بر هر مؤمني كه به خداي ايمان آورده و پيامبرش را تصديق كرده اعتقاد داشتن به امامت پيشوايان دوازده گانه و ولايت آن بزرگواران واجب است و بر اينكه ايشان خلفاي خدا و اوصياي پيامبرش هستند اول ايشان اميرالمؤمنين علي ابن ابيطالب خليفه بلافصل اوست و آخر ايشان بقيه الله الاعظم ، حضرت حجه ابن الحسن المهدي منتظر عجل الله تعالي فرجه مي باشد ( ارواحنا فداه)
بعد از اينكه به شرح زندگاني مختصر ائمه معصومين مي پردازند تا مي رسند به چگونگي زندگي مولايمان امام عصر و زمان (عج) :
امام مهدي منتظر عليه السلام :
اسم شریفش ، اسم جدش رسول الله صلی الله علیه وآله و کنیه اش ابوالقاسم و لقبش مهدی و قائم می باشد .
پدر بزرگوارش امام حسن عسکری و مادرش ملیکه دختر یشوعا فرزند قیصر پادشاه روم است به او نرجس گفته می شود ، نسب جدش از طرف مادر به حضرت شمعون صفا، وصی مسیح عیسی بن مریم، علی نبینا وآله و علیه السلام می رسد، این بانو در کمالات صوری و معنوی یگانه زمان خود بوده است. آن حضرت در پانزدهم شعبان روز جمعه ، سال 255 هجری متولد شد و با پدرش مدت پنج سال و چند ماه زندگی کرد، او از مردم محجوب بود. مگر چند تن از خواص، که آن حضرت را زیارت کرده اند، (او بود که بر جنازه ی پدرش نماز خواند و از آن به بعد غیبت صغرای او ادامه یافت) آن حضرت الان زنده و به قدرت حضرت حق در غیبت کبری باقی است تا اینکه به فرمانش ظاهر شده و زمین را از عدل و داد پر سازد. بعد از آنکه از ظلم و جور پر شده باشد.
غیبت صغری:
آن حضرت بعد از پدر بزرگوارش ، در زمان غیبت خود نایبانی خاص داشته که بین او و بین شیعه واسطه بوده اند، آنان حقوق شرعی را از شیعه می گرفتند، مسایل مورد نیازشان را به امام علیه السلام می رساندند ،و جواب امام علیه السلام را به مردم ابلاغ می کردند،نائبان خاص امام چهار نفر بوده اند. ( این ایام به غیبت صغری معروف است که مدت 69 سال طول کشیده است)
سفیر اول: عثمان بن سعید اسدی
او بر طبق روایاتی که از امام دهم و یازدهم در حق وی وارد شده قبل از امام غائب ،نایب خاص امام هادی و عسکری علیهم السلام بوده است. توقیع مبارک به واسطه ی او و به دست وی بیرون می آمد ،وی در سال 280 هجری به ندای پروردگارش لبیک گفت و در بغداد به خاک سپرده شد. رحمه الله علیه.
سفیر دوم: ابوجعفر محمد بن عثمان
توقیع مقدس از جانب امام غایب به جناب عثمان بن سعید رسید. که فرزندش ابوجعفر محمد بعد از وفات او سفیر حضرت حجت و مرجح شیعه خواهد بود.محمد بن عثمان ،شأنی عظیم دارد و کرامات و کارهای خارق العاده از وی ظاهر شده است، تألیفاتی در فقه دارد و آنچه را که از امام حسن عسکری و امام غائب سلام الله علیها و از پدرش شنیده در آنها درج کرده است، آن جناب فضائلی خاص دارد که این مختصر جای بیان آنها نیست. او در سال 305 هجری به جوار باری تعالی رفت و در بغداد ، در نزدیکی خاک پدرش مدفون شد. رضوان الله علیه.
سفیرسوم: ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی
توقیع شریف به جناب ابی جعفر محمد بن عثمان رسید که حسین بن روح را به جانشینی خود و نیابت خاص حضرت حجت تعیین کند، او نزد شیعه و سنّی وجهه داشت و با تقیه به وظایف نیابت قیام کرد تا اینکه در سال 326 هجری از دنیا رحلت و در بغداد دفن شد. (رحمه الله علیه )
آخرین سفیر ابوالحسن علی بن محمد سیمری:
امام غایب علیه السلام با نص خود،او را به نیابت خاصه افتخار بخشید، و توقیعات مبارک به دست وی بیرون آمد و به انجام واجب به طوری که سزاوار بود قیام کرد و در سال 329 هجری به جوار رب الارباب رفت و در بغداد به خاک سپرده شد. در سال وفات او، علما و دانشمندان و راویان بسیاری از دنیا رفتند ،و به همین جهت به سال (تئاتر النجوم) معروف شد و در همان سال ستارگان بسیاری از بین رفتند. بر هر شیعه ی اثنی عشری ،و بالاخص زائران عتبات عالیات، سزاوار است به زیارت مراقد مطهر این سفرای چهار گانه در بغداد مشرف شده و از این ثواب فراوان اعراض نکنند. خدای تعالی همه ی ما را به آنچه دوست می دارد و راضی است موفق گرداند آمین.
غیبت کبری:
غیبت کبری پس از وفات ابوالحسن علی بن محمد سیمری آغاز شده است و مدت آن تا وقت ظهور حضرت صلوات الله علیه و علی آبائه الطاهرین ادامه دارد، و وقت ظهور را جز خدای تبارک و تعالی کس دیگری نمی داند.
و شیعیان در حال حاضر مؤظف و مکلف هستند در امور شرعی خودشان، به فقها و مراجع و راویان اخبار ائمه طاهرین مراجعه کنند بطوری که در توقیع امام آمده است: «اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواه حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجه الله» در این ایام هر فقیه جامع شرایط تقلید ، مرجع شیعیان اثنی عشری است و بحث کامل این مطلب در مسایل تقلید در رساله عملیه مطرح است.
در مورد معاد جسماني ( روز قيامت ) اين گونه آورده است:
معاد جسمانی « روز قیامت»
تعریف معاد:
اعتقاد کردن واجب است به اینکه بدون شک روزی خواهد آمد، که خدای عزوجل همه ی مردم را گرد آورد تا هرکس برابر آنچه در دنیا، از خیر یا شر عمل کرده مجازات شود. خدای تعالی می فرماید: «فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره. و من یعمل مثقال ذره شرا یره» هرکس به مقدار ذره ای خیر انجام بدهد آن را می بیند ؛و هرکس به قدر ذره ای کار شر انجام دهد آن را می بیند . چون انسان نیکوکار و انسان بدکار، در ایام زندگی خودشان جزای اعمال خیر و شر خود را نمی بینند، ناچار از معاد هستند تا در برابر خدای تعالی حضور یافته، پیش چشم همگان به حساب آنها رسیدگی شود. آن روز میزان نصب می شود و عدل خدای تعالی آشکار می گردد ، و با افراد سعید به فضل و کرمش ،و با افراد شقی و پلید با عدل خود رفتار می کند «فاما الذین شقوا ففی النار لهم فیها زفیر و شهیق خالدین فیها مادامت السموات والارض الاماشاء ربک عطاء غیر مجذوذ» یعنی آنانکه شقی شدند در آتشند، ایشان را در آتش دم و بازدمی است. در آن جاودانه اند، تا آسمانها و زمین ها باشند مگر مدت زمانی را که خدایت بخواهد، به درستی که خدا هرچه را بخواهد به آن عمل می کند، و اما کسانی که سعید شده اند در بهشت جاودانه خواهند بود ، تا آسمانها و زمین ها باشند مگر مدتی را که خدایت بخواهد، عطایی است که قطع نمی شود. قیامت زمانی بر پا خواهد شد که اسرافیل برای بار دوم در صور می دمد، جسدها در قبرها مثل روئیدن دنبلان می رویند و هر روحی وارد جسدی می شود که در دنیا با او بود و به ناگاه خواهی دید که همه بلند شده اند و می نگرند. معاد از اصول اسلام است و منکر آن از دین مقدس اسلام بیرون و نجس العین است.

توجه:
آنچه در اعتقاد به معاد واجب است وآیات و احادیث در این خصوص صراحت دارند اما اعتقاد کردن به آنچه حکما تحقیق کرده اند واجب نیست مانند تصفیه شدن جسد، و برنگشتن عوارض دنیوی ، که بعضی آن ها را اجزا ء بیگانه و بعضی اجزاء اضافی و بعضی جسد عنصری نام گذاشته اند. اگر چه در این تحقیق ایراد و اشکالی وجود ندارد، و مطابق ذوق و عقل و اشاراتی است که در اخبار آمده است ولی جزء عقیده نیست، ولی کسانی که گفته اند: اجساد، همگی بدون تصفیه محشور می شود بلکه با تمامی کثافاتی که در دنیا از او جدا شده است حتی موها ناخن ها و سایر فضولات ایام زندگی عقیده ی قابل توجهی نیست بلکه قولی بدون دلیل است و از ضعف تدبر و اندیشه ناشی شده است.
تنبیه:
باز اعتقاد کردن واجب است به اینکه اعضاء و جوارح، در روز قیامت گواهی خواهند داد. به طوری که صریح قرآن مجید است، و اعتقاد به تطایر کتب و نصب میزان «گذشتن از » صراط، و حوض و شفاعت و بهشت و جهنم هم واجب است به طوری که آیات شریفه و اخبار فراوان در این موارد صراحت دارند، و تفصیل آنها به کتابهای اخبار و احادیث موکول می باشد.
(رساله احکام الشریعه جلد 1 ص 65)
فصل اوّل ( احقاق الحق ميرزا موسي احقاقي)
مي‌دانيم اعتقاد داشتن به معاد جسماني و جسداني واجب است و منكر آن، منكر ضروري اسلام به شمار مي‌رود، و از جرگه‌ي مسلمانان بيرون مي‌باشد، يعني بايد اعتقاد داشت كه:
آنچه در روز قيامت برمي‌گردد، و براي جزا، ثواب و عذاب محشور مي‌شود همين بدن دنيايي محسوس و ملموس است كه ديده مي‌شود، و در دنيا در انجام طاعات و گناهان، نيكي‌ها و بدي‌ها مباشرت داشته‌ است، و همان بدن هم پاداش و عقاب مي‌بيند، و همان هم وارد بهشت يا دوزخ مي‌شود و نه غير آن‌ها. تفصيل موضوع درباره‌ي معاد جسماني، به موقع بيان اقوال گوناگون خواهد آمد.
بر اين اساس آن‌كه عقيده دارد: فقط روح برمي‌گردد، يا جسدي برمي‌گردد غير از اين جسد دنيوي كه صدور بدي‌ها و خوبي‌ها از آن نبوده، عقيده‌ي باطلي دارد، و از دايره‌ي مذهب شيعيان امامي، بلكه از ملت اسلام بيرون مي‌باشد.
آيات قرآن، و اخبار فراوان، بلكه دلايل عقلي كه در محل خود بيان شده است به صراحت به آنچه بيان كرديم دلالت مي‌كند
خداي تعالي در ردّ كسي كه باز گشتن استخوان‌هاي پوسيده را نمي‌پذيرد در قرآن مي‌فرمايد:
قل يحييها الذي انشأها اوّل مره و هو بكل خلق عليم1» و مي‌فرمايد:« كلما نضجت جلودهم بدلنا هم جلوداً غيرها ليذوقوا العذاب2» يعني بگو: اين‌ها را خدايي زنده مي‌كند كه بار اوّل آن‌ها را به وجود آورده، و به هر نوع آفريدن دانا است، هرچه پوست بدن آن‌ها بپزد و بريان شود پوست‌هاي ديگري را جايگزين آن‌ها مي‌كنيم تا عذاب را بچشند، و آياتي ديگر.
هم‌ چنين اخباري معروف و مشهور كه صراحت در معاد جسماني دارند موجودند، و ما در صدد آوردن آن‌ها نيستيم.
( احقاق الحق ج 1 ص 43)
و دوباره می نویسد:
و اما در مورد معاد:
* اعتقاد داريم: كه خداي تعالي اجساد را مبعوث مي‌كند و ارواح را به همان اجسادي داخل مي‌كند كه در دنيا وجود دارند، و مورد حسّ ما، و قابل رؤيت ما هستند، و مي‌توانيم آن‌ها را لمس كنيم، و در عرصه‌ي محشر حاضر مي‌كند و به آنان پاداش و عقاب مي‌دهد.
بنابراين هر كس اعتقاد كند كه خدا اين بدن موجود در دنيا را، در روز قيامت مبعوث نمي‌كند كافر و ملعون و مرتد است. بلي آن‌چه در روز قيامت محشور مي‌شود همين بدن دنيوي است اما با صورت‌هاي گوناكون از زيبايي و زشتي و غیره.
* (خلق) در روز قيامت زير منبر وسيله و بر كنار صراط و ميزان خواهند ايستاد تا سرانجام كارشان معلوم شود كه به سوي نعيم (ابدي) خواهند رفت يا پناه مي‌بريم بر خدا به آتش وارد خواهند شد.1
(احقاق الحق جللد 2 ص 371)
و همچنین در مورد معراج پیامبر (ص) این گونه می فرمایند:
معراج به صورت كلي و مختصر از مواردي است كه همه‌ي فرق اسلامي در باره‌ي آن اتفاق نظر دارند، و اخبار ايشان، و صريح قرآن دلالت به آن دارد، و از معجزات مهم و عمده‌ي پيامبرمان صلي الله عليه و آله مي‌باشد، و انكار آن انكار ضروري اسلام است.
امّا معراج چگونه بوده،
با روح يا با جسم و جسد و تمامي متعلقات آن؟
* آيا مسافت فقط تا مسجد الاقصي بوده؟ از مكه تا آنجا با طي‌الارض رفته؟ اگر چنين باشد اطلاق معراج مجازي است؟
* يا اين‌كه عروج آن حضرت معنوي بوده است؟
* از ( مكه تا مسجدالاقصي يعني بيت المقدس) و بعد از آن به بعضي از كرات و آسمان‌ها
* يا به آسمان‌ها تا عرش « ثمّ دني فتدلي فكان قاب قوسين اوادني»
* چه زماني بوده؟ دو سال بعد از بعثت، در شب بيست ‌و هفتم رجب يا غير آن؟
* چه مدت به طول انجاميده، لحظه‌اي، قسمتي از شب؟ يك سوّم شب؟ يا همه‌ي شب تا طلوع فجر صادق؟
در اين باره گفته‌هاي فرقه‌هاي اسلامي با هم تفاوت دارد، و هركس كتاب‌هاي تاريخ و اخبار و كتاب‌هاي كلامي را مطالعه كند آنچه گفتيم بر وي ظاهر مي‌شود.
ما در اين صدد نيستيم كه در مورد اين همه مسايل بحث و بررسي كنيم، آنچه مهم و عمده، و ميدان مبارزه‌ي آراء و افكار، و مورد بحث و گفتگو است كيفيت و چگونگي معراج است يعني كه روحاني بوده يا جسماني و جسداني؟
« عقيده‌ي شيعيان درباره‌ي معراج »
آنچه ما معتقديم، و ضروري مذهب اماميه‌ مي‌باشد اين است كه:
« پيامبر ما حضرت محمد بن عبد الله بن عبد المطلب، فرزند جناب آمنه دختر وهب كه در مكه‌ي مكرمه متولد شده، و مي‌خورده و مي‌نوشيده، و در كوچه و بازار مكه و مدينه راه مي‌رفته، و مقداري از مكان را با جسم خود پر مي‌كرده، در آن شب، با روح و جسد ظاهري و شخصي، و با همان هيكل و صورت بشري محسوس و ملموس دنيوي خود، با همان لباس‌ها و عمامه و كفش‌هايش به معراج رفت، و از كرات و آسمان‌ها گذشت، و حجاب‌ها و سراپرده‌ها را كنار زد و به عرش پا گذاشت، و با قدوم خود به آن شرف و زينت داد، و تا مقام قاب قوسين بالا رفت.
« معراج آن حضرت به ملكوت اعلي» حكمت‌ها و مصلحت‌هاي بي‌شماري داشت، بعضي از آن‌ها به خود حضرت و بعضي‌ها به ساير آفريدگان خداي تعالي مربوط مي‌شد، درك اين حكمت‌ها و مصلحت‌ها، اي بسا كه از توان و ظرفيت بشر خارج باشد، ولي در ضمن بحث به برخي از آن‌ها واقف خواهيم شد.
بنابر آنچه گفتيم هركس معراج آن حضرت صلي الله عليه وآله را با همين بدن، با همين جسم انكار كند لعنت خداي تعالي و لعنت همه‌ي لعن كنندگان بر او باد.
( احقاق الحق جلد 1 ص 180)

* اعتقاد داريم پيامبر ما حضرت محمد صلي الله عليه و آله، معجزات و خوارق عاداتي داشته، كه به وسيله‌ي آن‌ها درستي نبوتش به اثبات رسيده و شريعتش بر تمامي شرايع غالب گشته است.
يكي از معجزات آن حضرت قرآن كريم است، قرآني كه باطل از هيچ سويي به آن‌ راه ندارد، از جانب خداي تعالي فرود آمده است. قرآن معجزه‌ي بزرگ‌تر و ماندگار او است كه هرگز منقطع و باطل نخواهد شد.
از معجزات آن حضرت شكافتن ماه، و رفتن به معراج است آن حضرت با جسم شريف خود، با بشريت خود، بلكه با همان وصفي كه بشر دارد، با همان لباس‌ها و كفش‌هايي كه پوشيده بود، به معراج رفت از آسمان‌ها و كرسي و عرش، حجب و سرادقات صعود نمود.
آن كس كه مي‌گويد: پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم با روح خود ، يا با جسم مثالي خود، يا با جسمي غير از آن جسمي كه در دنيا داشت به معراج رفت دروغ مي‌گويد و افتراء مي‌بندد، و گمراه مي‌باشد « و كان من الاخسرين اعمالا الذين ضل سعيهم في الحيوه الدنيا و هم يحسبون انهم يحسنون صنعاً1» و از كساني خواهد بود كه در عمل، از همه بيشتر زيان مي‌بيند كساني كه سعي و كوشش آنان در همين زندگي پست گم و گور مي‌شود، در صورتي كه گمان مي‌برند كار بهتري را انجام مي‌دهند.2
( احقاق الحق ج 2 ص 368)

اما در مورد غلو ائمه و یا شهادت ( امیرالمومنین علیاً ولی الله)در تشهد و یا اذان و اقامه این گونه آورده اند:
در رساله احکام الشریعه حضرت آیت الله المعظم المجاهد حاج میرزا عبدالرسول احقاقی (ره) در مسئله 292 ص 309 می فرماید: اشهد ان علیاً ولی الله گرچه به ظاهر از فقرات اذان و اقامه و اجزاء آن ها نیست ولی رکن ایمان و کمال دین و رمز تشیع است و شایسته است به نیت زینت اذان و استحباب گفته شود.
و اما در فقره تشهد نماز در مسئله 629 ص 351 این گونه آورده اند :
تشهد ازارکان نماز نیست ولی از واجبات نمازهای واجب و مستحبی است بنابراین اگر عمداً آن را اضافه یا کم کنیم نماز باطل می شود.


در مسئله 634 می نویسد: در تشهد می گوید:
اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و اشهد ان محمداً عبده و رسوله ، اللهم صل علی محمد و آل محمد.
در مسئله 635 آمده است:جایز نیست در ترتیب تشهد خلل وارد کند بلکه باید به همان صورتی که در مسئله قبلی گفته شد بخواند.
باید اضافه کنم که حضرت آیت الله المعظم المجاهد حاج میرزا عبدالرسول احقاقی (ره) این فقره تشهد ( امیرالمومنین علیاً ولی الله) يا ( محمد و آله خير البريه) را مفصلاً در کتاب ندای شیعیان توضیح داده اند و اسامی و فتوی و نظر حدوداًً 150 ( یکصد و پنجاه) نفر از مراجع تقلید و صاحب رساله را در مورد شهادت ثالثه در تشهد نماز و اذان و اقامه آورده اند. برای درک بهتر این موضوع عزیزان را برای خواندن این کتاب نفیس دعوت می کنم.
( ندای شیعیان چاپ دوم 1384 انتشارات روشن ضمیر)
اما دوست عزیزی که در مورد علم امام نوشته بودند که به عقیده شیخیه آذربایجان امام به خواست الهی به گذشته آینده علم حضوری دارد نه حصولی .
باید عرض کنم که حضرت آیت الله میرزا موسی احقاقی در کتاب احقاق الحق مقاله یازدهم را اختصاص داده به علم امام، اینگونه آورده است:
در علم امام عليه السلام، و اين كه حصولي يا حضوري است و در آن چند فصل وجود دارد.
دوستان را برای خواندن این بحث به کتاب (احقاق الحق جلد 2 چاپ انتشارات دارالعلم قم 1390صفحه 207 الی 319 ) دعوت می کنم که از عهده مقاله بنده خارج است .
اما در مورد غلو ائمه (ع) :
حضرت آیت الله میرزا موسی احقاقی(ره) در کتاب احقاق اللحق جلد 2 صفحه 369 آورده است:
اعتقاد داريم:كه وقتي، ايام عمر پيامبري به پايان مي‌رسد، و زندگي او رو به زوال مي‌رود، از جانب خداي تعالي براي او جانشيني تعيين مي‌شود، كه در مقام او قرار گيرد، و به امور رعيّت او بپردازد، و بين مردم قضاوت عادلانه نمايد.
* و اعتقاد داريم كه حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم، «به امر خداي تعالي» امامت را به عهده‌ي حضرت اميرمؤمنان گذاشت، و او را در روز غدير خم جانشين خود نمود، و به مردم دستور داد به عنوان امير مؤمنان با او بيعت كنند.
* و اعتقاد داريم كه امامت در نسل حضرت امير مؤمنان قرار دارد، و هميشه تا دنيا باقي است در دولت حضرت محمد، امامي از فرزندان امير مؤمنان عليه‌السلام وجود دارد دنيا با بودن آنان ادامه مي‌يابد، و اگر از آن بيرون روند مضمحل و نابود مي‌شود.
و در ادامه مي‌گويد:
* و اعتقاد داريم كه ائمه عليهم‌السلام بر همه‌ي مكلفين امامند (يعني به هر كه و هر چه كه تكليف بر او صحيح باشد امام مي‌باشند).
(اعتقاد داريم كه:) ايشان حجّت‌هاي خدا بر مخلوقاتند، خداي تعالي امر مخلوقات را به آنان تفويض نكرده است «… بل هم عباد مكرمون لا يسبقونه با‌لقول و هم بامره يعملون، يعلم ما بين ايديهم و ما خلفهم و لا يشفعون الا لمن ارتضي و هم من خشيته مشفقون، و من يقل منهم اني اله من دونه فذالك نجزيه جهنم، كذلك نجزي‌الظالمين1» يعني آنان بندگاني گرامي‌اند، در گفتار بر او سبقت نمي‌گيرند، و به دستور او عمل مي‌كنند، خدا آن‌چه را در گذشته و در آينده دارند مي‌داند، از كسي شفاعت نمي‌كنند مگر اين‌كه خداي تعالي بر شفاعت كردن ايشان راضي باشد، و از خشيت او در هراسند. هر كدام از ايشان بگويد من خدا هستم او را با جهنم مجازات مي‌كنيم، و ستمگران را به اين نحو مجازات خواهيم كرد. يا هر كس درباره‌ي ايشان مدعي باشد كه به طور مستقل يا به طور اشتراك با خدا، يا به طور تفويض امر بر آن‌ها، و با اعتزال خداي تعالي، خلق مي‌كنند، يا اعتقادش اين باشد كه از رسول خدا صلي الله عليه و آله برترند، يا در تمامي مزيّت‌ها و حالات با او برابرند، در حق ايشان غلوكرده، و از مرتبه‌اي كه دارند آن‌ها را بالا برده و به خداي تعالي كافر شده است.
* و اعتقاد داريم: كه هر كس ايشان را از مرتبه‌اي كه دارند پايئن‌تر بداند، فضايل آنان را انكار نمايد، يا ايشان را مانند يكي از مخلوقات در فضيلت و كرامت برابر يا پايين‌تر بداند ملعون و منافق و خارج از مذهب حق است، و راهي به رستگاري ندارد.
و نیز در فقره ای که نوشته اند شیخیه آذربایجان از مرجع تقلید خود پیروی می کنند داریم که در کتاب احقاق الحق جلد 2 ص 372 حضرت آیت الله میرزا موسی حائری اسکویی (ره) این گونه آورده است:
اعتقاد ما در باره ی علما و فقها:
در باره‌ي علماء و مجتهدين از اهل غيبت صغري تا غيبت كبري، از ابتداء تا زمان ما مثل مفيد، علم ‌الهدي، شيخ طوسي، ابن‌طاووس، محقق، علامه، ابن‌البراجّ شهيد‌ين و ديگر از فقهاي كرام اعتقاد داريم كه اسطوانه‌هاي دين مبين، و داوران (عادل) مؤمنين بوده‌اند، اطاعت از آنان بر مقلدين‌شان واجب بوده، و عذري براي تقليد نكردن نداشته‌اند. بر افراد عامي و نادان واجب است از عالم سؤال كند، و دين خود را از وي بگيرد، و بر او اعتماد كند در غير اين صورت عملش باطل خواهد شد و سعي و تلاشش هدر خواهد رفت.

روش استنباط احكام:

اما در كيفيت استنباط احكام شرعي فرعي از روي دلايل تفصيلي، ما بر همان روش هستيم كه علماء و مجتهدين ( اصولي ) ما هستند، به طريقي كه در كتاب‌هاي اصول مقرر شده است.
آن‌چه بر شما ذكر كرديم، و طريقه‌اي كه گفتيم بر آن عقيده و در اين طريق هستيم، هر كس آن‌ها را انكار كند، سيد ‌المرسلين صلوات ‌الله عليه و آله و سلم را تكذيب مي‌كند و از دين خارج است.
بنده هم در انتهای مقاله گوشه ای از هزاران خدمت خاندان احقاقی به عالم تشیع از قرون گذشته تا به حال را از زبان حضرت آیت الله مهری که در ماهنامه خبری و تحلیلی شیعیان جهان تحت عنوان شیعیان مدافعان واقعی تمامیت ارضی و معنوی کویت شماره 72 آبان ماه 1390 چاپ شده است ، اشاره می کنم :
حضرت آیت الله سید عباس مهری نماینده امام و امام جمعه کویت و فرزند بزرگوار ایشان حضرت آیت الله سید محمد باقر مهری از ارادتمندان حضرت امام در زمان حضور ایشان در نجف اشرف بودند و همواره از حامیان انقلاب اسلامی قبل و بعد از پیروزی آن به شمار می آمدند و در حال حاظر نیز نماینده ولی فقه حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران و نماینده بیشتر مراجع تقلید جهان در کویت می باشد.
نشریه اخبارشیعیان طی گفت و گویی اختصاصی با وی تلاش نموده تا تصویری از وضعیت شیعیان کویت ارائه نماید .

سوال : آیا در خود شیعیان نیز دسته بندی وجود دارد ؟
جواب: بله شیعیان آنجا چند قسم هستند. يك گروه را (شيعه العجم) مي گويند كه آنهايي هستند كه اصالتاً ايراني هستند و تعداشان هم زياد است و بزرگترين گروه به شمار مي روند بيشتر آنان از جنوب ايران مثلاً بهبهان ، لار ، لامرد، دشت و بوشهر و ... به كويت رفته اند .
دوم شيعياني كه اصلشان از عربستان و از منطقه احساء است ، كه به آن ها ( شيعه الحسويه ) مي گويند و به لحاظ بزرگي و تعداد در جايگاه دوم قرار دارند .
سوم آنهايي هستند كه اصالتاً بحريني هستند و به آن ها ( شيعه البحرنا) مي گويند همانند خانواده الاستاد ، خانواده المتروك ، كه حداقل از چند قرن قبل تاكنون در اين منطقه اسكان يافته اند . يك قسم ديگر كه البته زياد نيستند ، اصلشان از عراق است و به آن ها ( شيعه الاصول العراقيه ) مي گويند .
در ميان شيعيان اصالتاً ايراني ، شيعيان فرضاً تهراني يا اصفهاني و ... نداريم ، بلكه تماماً متعلق به جنوب ايران هستند و در گذشته به دليل فقر مناطق جنوبي ايران ، اين خانواده ها به كويت مهاجرت كردند و آن ها امروزه فرهنگ جنوب ايران را هنوز حفظ كرده اند . حتي زبانشان هم همان زبان محلي جنوب است و با آن صحبت مي كنند . غذاهايي كه درست مي كنند غذاهاي جنوب ايران است . بخشي از آن ها كه بسيار زياد هم هستند را ( تراكمه ) مي گويند . تراكمه شهري است نزديك مهر ، كه بنده منصوب به آن جا هستم.
اما در باره شيعيان عربستاني ، بايد بگويم كه عالمشان ، مرحوم ميرزا علي اسكويي تبريزي بود و مسجد آن ها اولين مسجدي بود كه ذكر مقدس ( اشهد ان عليا ولي الله ) را از مأذنه مسجد صحاف پخش كرد . پس از مرحوم اسكويي بزرگ ، برادرش ميرزا حسن و پسرش ميرزا عبدالرسول زعامت اين جمعيت را عهده دار شدند . اگر چه اين جماعت همواره متهم به شيخيه بوده اند ، ولي در حال حاضر چنين نشاني در آن ها ديده نمي شود . آن ها خود مي گويند ما شيخي نيستيم و من از خود مرحوم ميرزا حسن احقاقي شنيدم كه به من گفت ، خدا لعنت كند هر كه ما را شيخي مي داند او گفت كه شيخي ها منحرف هستند و ما شيخي نيستيم .
بنده چندين سال قبل ، خدمت حضرت آيت الله خامنه اي رهبر معظم ایران رفتم و عرض كردم كه ما ، عده اي از علماي كويت تجمع و جلسات مشتركي داريم و باهم مي نشينيم و گفتگو مي كنيم . در اين جلسات ميرزا حسن احقاقي هم حضور مي يابد ، آيا شما اجازه مي دهيد كه من با ايشان نشست و برخاست داشته باشم ؟
ايشان فرمودند كه اگر ميرزا حسن احقاقي گفته كه ما شيخي نيستيم و از آن ها برائت جسته مانعي ندارد و لذا من چندين سال با وي ارتباط داشتم.
شيعيان حساوي غالباً تاجر و ثروتمند هستند و رابطه خوبي با ايران دارند و من در ميان آن ها ضد انقلاب و ضد نظام جمهوري اسلامي نديدم و وقتي ميرزا حسن احقاقي فوت شد او را در بهشت زهرا (س) دفن كردند . به هر حال فارغ از اين موضوع به نظر بنده حضور اين جماعت ( حساوي ها) به دليل روحيه داغي كه در دفاع از معارف شيعي دارند در مقابل سلفي ها و تكفيري ها در كويت مؤثر و مثبت است.
اين جمعيت نيز فعاليت هاي مذهبي خود را در قالب مسجد و حسینيه برگزار مي كنند . اين حساوي ها داراي چند مسجد و حسينيه هستند . حسينيه جعفريه كه بسيار باشكوه است و به عنوان يكي از بزرگترين حسينيه هاي جهان شناخته مي شود متعلق به اين هاست و حسينيه العباسيه ، حسينيه آل ياسين ، مسجد صحاف و مسجد امام صادق (ع) متعلق به آن هاست . اخيراً حسينيه ديگري به نام شيخ الاوحد درست كردند كه ظاهراً مقصود همان شيخ احمد احسايي است ، زيرا همه او را شيخ الاوحد مي گويند و مريدش هستند .
سؤال: آيا حاج ميرزا حسن احقاقي وصت كرده بود كه در ايران دفن شود ؟
جواب: مطمئن نيستم ولي ظاهراً وصيت كرده بود وي 105 سال سن داشت و فارسي هم صحبت مي كرد . از او پرسيدم كه نظر شما راجع به حضرت زهرا(س) چيست ؟ ( با توجه به اين كه گفته مي شد آن ها درباره حضرت زهرا (س) غلو مي كنند ) گفت كه نظر من همان نظر امام خميني (ره) است. گفتم نظر امام خميني (ره) چيست ؟ وي گفت كه عده اي رفتند خدمت حضرت امام و از ايشان پرسيدند ، نظر شما راجع به حضرت زهرا(س) چيست ؟ امام فرمودند كه شما بچه هستيد و حضرت زهرا(س) را نمي شناسيد . مرحوم ميرزا حسن احقاقي گفت كه عقيده من هم راجع به حضرت زهرا(س) همين است.
بعد از فوت ميرزا حسن ، ميرزا عبدالرسول آمد كه سابقاً در اسكو بود . در كويت بسيار مورد احترام بود و حتي مثلاً هنگامي كه غذا مي خورد ، برنج را مشت مي كرد به عنوان تبرك از او مي گرفتند و به او معتقد بودند .
سؤال: آيا شيعيان كويت همواره مقلد مراجع معظم تقليد در ايران و عراق بوده اند؟
جواب: بله . شيعيان اصالتاً ايراني يا همان شيعه العجم ، پيش از اين بيشتر از آيات : مرحوم شاهرودي ، خويي ، سيد محمد شيرازي تقليد مي كردند و در حال حاضر هم اكثريت از آيات : سيستاني و خامنه اي تقليد مي كنند. حساوي ها هم در گذشته عده اي از مرحوم آيت الله حكيم تقليد مي كردند و البته اكثريت از آقايان احقاقي تقليد مي كنند . نكته قابل توجه در اين زمينه آن است كه اكنون ، جوانان و روشنفكران غالباً از آيت الله خامنه اي تقليد مي كنند . ماهنامه خبری و تحلیلی شیعیان جهان شماره 72 آبان ماه 1390
به هر حال اميدوارم خوانندگان اين مقاله به وجود اين همه ادله مستند از كتب خانواده ي احقاقي معظم ديگر جايي نمانده كه اين خانواده بزرگ را در كتب و سايت هاي خود شيخي خطاب بكنند . البته آن هايي كه محقق با انصاف هستند خود قضاوت مي كنند و آن هايي كه از روي غرض و مرض اين مقالات و كلمات بهتان گونه را مي نويسند خداوند آن ها را نيز به راه راست هدايت كند .
موفق و سر بلند باشيد
سید یحیی غفارزاده



منبع : کتب معتبر و رسائل عملیه خاندان احقاقی کتاب احقاق الحق کتاب جاودانگان تاریخ و ...