كتاب احكام الشريعه جلد 1 در عبادات ( تقليد)
مربوط به بخش : 1- حضرت آیت‌الله المعظم حاج میرزا عبدالرسول احقاقی(ره)


تقلید
مقدمه:
تقلید عبارت است از اینکه به قول مجتهد در خصوص عبادتها و معاملات عمل کنند .
مسائل:
1- کسی که تکلیف دارد اعمال شرعی را انجام دهد واجب است یا مجتهد شود ویا عمل به احتیاط کند و یااز مجتهد جامع الشرائط تقلید کند.
2- کسی که با نداشتن اجتهاد یا بدون تقلید،یا با ندانستن راه عمل به احتیاط عمل کند،عمل او باطل می باشد.
3- مجتهد به فقیهی اطلاق می شود که قدرت دارد احکام شرعی فرعی را از دلایل مفصل آن استنباط کند.
4- عامی همان مقلدی است که در عبادات ومعاملات خود بی آنکه دلیلی بخواهد به فتوای مجتهد عمل کند.
5- تقلید در اصول دین جایز نیست،بلکه واجب است . اعتقاد به آنها با توجه به دلایل وبراهین عقلی باشد واگر چه دلایل خیلی ساده ومختصر باشد ،چنان که در قسم اول این کتاب به تفصیل بیان کردیم.
6- درضروریات ودر چیزهایی که به آنها یقین داریم تقلید جایز نیست.
7- ضروریات،همان واجبات هستند که در شرع مقدس اسلام ثابت شده اهد مانند: نمازهای پنجگانه ،روزه ماه مبارک رمضان،حج ، خمس ،زکات و امثال آنها.
8- یقینیات همان فروع و احکامی هستند که مکلف به علم یقین به آنها پی برده باشد.
9- درنزد ما، تقلید مجتهد مرده،در آغاز جایز نمی باشد.
10- برای مکلف جایز است بعداز مردن مرجعش در تقلید اوباقی بماند،تا مجتهد شایسته ای را برای تقلید کردن پیدا کند.
11- تقلید در مستحبات و مکروهات مانند تقلید در واجبات و محرمات واجب است.
12- تبعیض در تقلید در آغاز جائز است به این معنی که ازدو مجتهد یا بیشتر تقلید کند،به یکی مثلاً درمسایل نماز به دومی درمسایل روزه،به سومی درمسائل حج و به دیگران در احکام دیگر.
13- برگشتن ازمجتهدی که از او تقلید می کرد به مجتهد دیگر جایز نیست،مگر وقتی که به مسائل او عمل نکرده باشد ،در این صورت عدول جایز است.
14- اگر مکلف، در مسأله ای از مسائل به رأی مرجع خود عمل کند، برایش روا نیست در آن مسأله از دیگری تقلید کند،مگر در صورتی که عمل به رأی مرجعش،سبب عسر وحرج شود که در این فرض به رأی مجتهد جامع الشرایط دیگر رجوع می کند.
15- برای مکلف تبعیض در تقلید،جهت آسان بودن آراء مجتهدین در مسایل گوناگون جایز می باشد مشروط به اینکه هریک از مجتهدین جامع شرایط اجتهاد باشند.
16- اگر مقلد به بعضی از مسایل مرجع خود عمل کند بروی جایز است درغیر آن مسایل به مجتهدین دیگر رجوع کند.
17- عدول ازتقلید مرجع وقتی فسق او یا عدم صلاحیت وی ثابت شود بر مکلف واجب می باشد.
شروط مرجع تقلید
اول: بلوغ
18- تقلید غیر بالغ جایز نیست. علائم بلوغ را در کتا ب روزه به زودی خواهی خواند.
دوم: عقل
19- تقلید دیوانه،نادان و سفیه جایز نیست.
سوم: ذکوریت
20- تقلید از زن و خنثی جایز نمی باشد.
چهارم:ایمان
21-واجب است مجتهد،مسلمان،موالی،جعفری اثنی عشری،ومعتدل در عقیده باشد،نه غالی باشد و نه قالی،بلکه در نمط اوسط باشد.
غالی: کسی است که در حق یکی از معصومین علیهم السلام اعتقاد کند که وی خدا است،یا اعتقاد کند که ایشان در خلق کردن، روزی دادن، زنده کردن،میراندن،شریک خدا هستند، یا اینکه اعتقاد کند خدا کارهای بندگان خود را به ایشان محول کرده و خود از آنان کناره گیری نموده است ،بی اذن خدا و بی اراده و خواست او آنچه را که بخواهند انجام می دهند« وقالت الیهود یدالله مغلوله غلت ایدیهم ولعنوا بما قالوا بل یداه مبسوطتان ینفق کیف یشاء » یهودیان گفتند : دست خدا بسته است، دستهایشان بسته شده و به لعنت خدا دچارند به جهت همین عقیده ای که دارند،بلکه دستهای خدا باز است و هرگونه که بخواهد انفاق می کند، بنابراین حکم ایشان حکم کفار و مشرکین است.
قالی: کسی است که در حق ائمه معصومین علیهم السلام ،کوتاهی می کند و ایشان را از آن رتبه ای که دارند پائین می آورد، وایشان را باخودش مقایسه می کند. واحادیثی را طرح می کند و کنار می گذارد که درباره ی علو شأن آنان، و رفعت مقامشان روایت شده است یا اینکه آنها را برابر میل خود توجیه و تأویل می کند.
نمط اوسط:
کسی است که اعتقاد دارد ایشان آیات و نشانه های خدا،و اولیاء و خلفا و امنا و رهبران به سوی او هستند، و چشم بینا وگوش شنوا ، و زبان گویا،و دست باز،و وجه باقی او می باشند، به برکت ایشان مردم روزی می خورند ، و به سبب آنان آسمان و زمین بر پا می باشد، گنجینه های علم خدا و محل های برکات خدا، و منابع فیض خدا هستند، خدا از هرگونه آلودگی ایشان را مبرا و پاکیزه ساخته است،ایشان را در ابتدای آفرینش قبل از هر چیز از نور عظمت خودش به وجود آورده است ، و ایشان را حجتهای خود قرار داده ، بر هرکسی که به ربوبیت او اقراردارد. ایشان به فرمان و اذن او، هرکاری را بخواهند انجام می دهند و نمی خواهند مگر آنچه را که خدا می خواهد (بل عباد مکرمون لایسبقونه بالقول و هم بامره یعملون) آن بزرگواران بندگان گرامی اند در گفتار بر وی پیشی نمی جویند و به فرمان او عمل می کنند. ایشان راشاهد و گواه بر خلق خود قرار داده ، و بر امری که خواسته است ایشان را ولایت بخشیده است ، ایشان را شاهد و گواه برخلق خود قرار داده، و بر هر امری که خواسته است ایشان را ولایت بخشیده است ،ایشان رامترجمین خواسته ها و زبانهای اراده ی خود نموده است. مرده ی ایشان (مانند مرده ی ما نیست و مثل این است که ) نمرده است و غایب ایشان نهان نیست. علم کتاب ، و فصل خطاب، علم ماکان و مایکون تا روز قیامت در پیش آن حضرات علیهم السلام می باشد.
پنجم: عدالت:
22- مجتهدی که از وی تقلید می شود واجب است به همه ی واجبات عمل کند،واز تمامی محرمات دوری گزیند. مرتکب گناهان کبیره نشود و در گناهان صغیره پافشاری ننماید، بلکه به مستحبات عامل باشد واز مکروهات تا حد امکان بپرهیزد،و کارهای خلاف مروت و امثال آنها رامرتکب نشود.
ششم: زنده باشد
هفتم: حلال زاده باشد
23- تقلید از ولدالزنا جایز نمی باشد.
هشتم: درتمامی احکام مجتهد باشد.
24- هرکس جامع شرایط شده باشد از علما است و بر مردمی عامی واجب است که از اوتقلید کنند.
آیا تقلید اعلم واجب است؟
خدای تعالی می فرماید «فاسألوا اهل الذکران کنتم لاتعملون » ازاهل ذکربپرسید اگر نمی دانید وباز می فرماید «فلولا نفر من کل فرقه منهم طائفه لیتفقهوا فی الدین و لینذر واقومهم اذا رجعوا الیهم یحذرون » چرا از هر فرقه ای گروهی نمی کوچند تا در دین به فقاهت برسند و مردم خود را بیم دهند وقتی به سوی ایشان بر می گردند که شاید از نافرمانی خدا بر حذر شوند. امام صادق علیه السلام می فرماید: به مردی از خودتان(یعنی شیعیان) متوجه شوید که حدیث ما را روایت کند و در حلال وحرام ما بنگرد و به احکام ما شناخت داشته باشد به حکمیت او راضی شوید. من او را بر شما حاکم قرار داده ام، و وقتی بر اساس حکم ما حکم کند و حکم او (از طرف مکلف) پذیرفته نشود مثل این است که حکم خدا را سبک شمرده و ما را رد کرده است و کسی که ما را رد کند مانند کسی است که خدا را رد کرده باشد و رد کردن خدا در حد شرکت است. و امام بزرگوارمان حضرت حسن عسکری علیه السلام فرموده است: اما هرکسی از فقها خویشتن دار، دین نگهدار، مخالف هوی و هوس، مطیع فرمان امام خومد باشد بر عوام واجب است از وی تقلید کنند. وامام موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف فرموده اند: (اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواه احادیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجه الله) اما در پیش آمدها(جهت دانستن و عمل به حکم شرعی ) به روایان احادیث ما مراجعه کنید که ایشان حجت من بر شما هستند و من حجت خدا هستم.
از این اوامر بوئی از وحدت واعلمیت به مشام نمی رسد، و همه ی آنها در این رابطه صراحت دارند، در ضمن تشخیص اعلم در عمل بطور جدی مشکل می باشد. تشخیص یک فرد از بین علما و مجتهدین با همه ی کثرتی که دارند و در عین حال در شهرها و نقاط مختلف دنیا پراکنده اند چگونه امکان دارد؟
و حال آنکه در اعلم بودن علمای ساکن نجف، یا علمای مقیم در قم اتفاق نظری وجود ندارد.
بلکه برای همه ی مراجعی که دراین دو حوزه مقدس سکونت دارند، ادعای اعلمیت می شود، و شاگردان دو روبر آنان اعلمیت عالم مورد نظر خودشان را اعلان می کنند، و این موضوع گوشها را پر کرده است. آیا فکر می کنی ایشان نمی دانند وبا آراء خودشان مخالفت می کنند؟ یا چنانکه گفتیم به این جهت که تشخیص ممتنع می باشد؟ به هرحال امت مرحومه از سختگیریهائی که از این گونه آراء نشأت گرفته و شریعت آسان و ساده را مشکل ساخته فارغ البال می باشد، و سختگیرهای خردمندانه و منصفانه نیست در آنچه خدای تبارک و تعالی و خلفایش دست ما را نسبت به آن باز گذاشته اند. آری آن بزرگواران چنانکه در اخبارشان آمده ما را امر فرموده اند: به آنکه عادل تر است مراجعه کنیم.
بلی اگر اهل فن، همگی بدون هیچ گونه اختلاف نظر اعلمیت یکی از مراجع را پذیرفتند و نظر مورد اتفاق خود را اعلان کردند در این صورت اولی و ارجح این است که با وجود فاضل، از افضل تقلید شود. و حکم عقل در اینجا واضح می باشد وقتی که شرایط دیگر در آن شخص موجود باشد و چگونه این امر بر ایشان ممکن خواهد بود؟
چرا تقلید اعدل، ازهد، اتقی و اورع را واجب نمی شمارند؟
در این عصر نفرت آور ، که آن را عصر نور نامیده اند، عصری که نفس اماره بالسوء بیداد می کند، و در شهوات فرو رفته است و موج مادیگرایی معنویت غالب فقها و روحانیت ایشان را به چرخش در آورده است. خدایا از غضب به کرمت،واز خشمت به رحتمت پناه می بریم و به حق حبیب محمد و اهل بیتش صلوات الله علیهم از تو می خواهیم که ما را به آنچه دوست می داری و راضی هستی موفق گردان آمین.
مسائل:
25-تقلید مجتهد جامع شرایطی که از هد و اتقی باشد از تقلید اعلم ، اولی می باشد.
26- تقلید مجتهدی که به مسایل توحید و مقامات معصومین عارفتر و بصیرتر باشد از تقلید اعلم، بهتر می باشد.
27- شناختن مجتهد جامع الشرایط سه راه دارد:
اول: اختبار و مخالطه ، یعنی مدتی با آن مجتهد ارتباط نزدیک داشته باشد و از این راه به اجتهاد و عدالت وی مطلع و به اهلیت وی مطمئن گردد، وبرایش در این خصوص یقین حاصل شود به این شرط که قدرت تشخیص مجتهد از غیر مجتهد را داشته باشد.
دوم: شهادت دو عادل عالم، که به اهلیت او پی برده اند ، و وقتی دلش به گواهی یکی از علمای عادل مطمئن شد کافی است.
سوم: شیاع وتواتر، یعنی نزد صاحبان ایمان و تقوی و بصیرت اجتهاد او شهرت کند.
28- احسن واقوی و احوط راههای سه گانه، اختبار است که انسان از نزدیک به مجتهد شناخت پیدا کند و بر سجایای اخلاقی، و عدم تمایل وی به دنیا وبر اینکه مال را دوست نمی دارد، وآن را ذخیره نمی کند اطلاع یابد. و غیر این موارد که از مزایای عصر نور است. واندکند از بندگان من آنانکه سپاسگزار خدایند.
29- هرگاه مکلف،مجتهد زنده ی جامع الشرایطی پیدا نکرد،و از رسیدن به درجه ی اجتهاد ناتوان شد، به احتیاط عمل می کند. واگرعمل به احتیاط نیز برایش امکان نداشت به آنچه مشهور یا مشهورتر است عمل کند، و اگر برایش مشکل شد وقادر نشد به مشهور و اشهر عمل کند به یکی از مجتهدینی که در گذشته است تقلید می کند، واحوط باقیماندن در تقلید مرجع متوفای خود می باشد.
30- کسی که مدتی از ایام تکلیف خود را از مجتهد تقلید نکرده و حکم شرع را در این باره نمی دانسته،و نمی دانسته که عمل بدون تقلید باطل است، اعمالی را که در آن ایام انجام داده اگر با رأی مجتهدی که الان از او تقلید می کند مطابق باشد آنها را قضا نمی کند، وآنچه با رأی او مطابق نباشد آنها را قضا می کند.
31- مکلف اگر به بطلان عمل بدون تقلید ، آگاهی داشته باشد همه ی اعمال را باید قضا کند.
32- اگر در اجتهاد مرجع خود،یا اهلیت وی شک کند بررسی و تحقیق کردن برایش واجب است اگر اهلیت او ثابت گردید و دلش اطمینان یافت چه بهتر، و گرنه عدول می کند به مجتهدی که به او اطمینان دارد.
33- بر مکلف واجب نیست پیش مجتهد برود و او را ببیند و تقلید کند، بلکه برای تقلید کردن گرفتن رساله ی او و ملزم شدن به فتوای وی کفایت می کند.

34- هرکس چه مرد و چه زن، به حد تکلیف رسید یاد گرفتن مسایل عبادات، واجبات و محرمات تا حدودی که لازمش باشد بر وی واجب است.
35- بر هر مکلف واجب است مسایل شک و سهو نمازها را به قدری که مورد نیاز و محل ابتلای اوست یاد بگیرد، تا نمازهایش را به هنگامی که دچار شک وسهو می شود صحیح انجام بدهد چون باطل کردن نماز واعاده ی آن جایز نیست.
36-برهر مکلف واجب است یاد گرفتن انچه در معاملات حلال و حرام می باشد تا در حرام نیفتد، حضرت مولی الموحدین علیه السلام می فرماید:(من اتجر بغیر علم ارتطم فی الرباثم ارتطم) هرکس بدون دانستن مسایل حلال و حرام درمعاملات تجارت کند به ربا می افتد و گرفتار می شود.
37- فتوی دادن به کسی که به درجه اجتهاد نرسیده است جایز نمی باشد، وتصرف در حق امام علیه السلام نیر بر او بدون اذن مجتهد جایز نمی باشد.
38- اگر مجتهد در فتوایش خطا کند ، یا از رأی خود عدول کند بر وی واجب است آن را به مقلدین خودش اعلان کند.
39- به وکیل مجتهد یا واسطه اش نیز اگر در رساندن یا تفسیر مسأله ای خطا و اشتباه کند بعد از اینکه متوجه شد واجب است خطای خود را اعلان کند.
40- اگرمرجع از دنیا رفت و رأیش این بود که مکلف نمی تواند در تقلید مجتهد مرده باقی بماندف و بعد از فوتش مقلد از مجتهدی تقلید کرد که باقیماندن در تقلید مجتهد مرده را جایز می داند، در این صورت باقی ماندن در تقلید مرجع را حل جایز می باشد.
41- اگر مجتهد در مسأله ای از رأی خود عدول کرد، عدول کردن مکلف به فتوای جدید مجتهدش واجب می باشد، واگر به همان رأی عمل کند، عملش باطل خواهد بود.
42- اعمالی که مکلف قبل از دانستن فتوای جدید مرجعش ، انجام داده، همگی صحیح می باشد و قضا کردن آنها احتیاج نیست.
43- بر مکلف است جایز است در مسأله ای که مرجعش از آن عدول کرده از مجتهد دیگر تقلید کند، چنان که عمل به فتوای جدید او نیز جایز است.
44- هرکس ازطرف مجتهدی سرپرستی یتیمی را عهده دار باشد، یا متولی موقوفه ای باشد قیومیت یا تولیت او با مرگ آن مجتهد باطل نمی شود.
45- هرکس ازطرف مجتهدی وکیل باشد یا اجازه داشته باشد که درمال یتیم یا موقوفه تصرف کند، پس از فوت آن مجتهد اجازه اش باطل و از وکالت برکنار می شود.
46- اگر مردی رأی مجتهدی را خبرد دهد، و آن مجتهد از رأی اول خود عدول کند ، برایش واجب نیست عدول مجتهد را خبر بدهد بلکه بهتر است.
47- کسی که در انجام عبادات مانند نماز روزه و حج ، نیابت دیگری ررا پذیرفته باشد واجب است برابر رأی او عمل کند،اگر مجتهد باشد و اگر مجتهد نبوده واجب است طبق فتوای مجتهد او عمل کند.
48- بطوری که وکیل نیز در معاملات به رأی موکل خود مجتهد موکل خود عمل می کند.
49- از رأی مجتهد و فتوای او یا با شنیدن از زبان او، یا با اطلاع دادن دو شاهد عادل ، یا اطلاع دادن شخص عادل و مورد اطمینان ، یا مطالعه ی از روی رساله اش اطلاع حاصل می شود.

50- هرکس پس از فوت مرجع خود،یا دیوانه شدن وی و غیر آنها، از مجتهدی تقلید کند که رأی او با رأی مجتهد قبلی اش مخالف باشد ،اعاده کردن اعمالی که در حیات مجتهد اول خود انجام داده واجب نیست.
مثلاَ اینکه رأی مجتهد اولش این بود ه در رکعت سوم و چهارم نمازها به گفتن یک تسبیح (سبحان الله و الحمدلله ولااله الاالله والله اکبر) کفایت می کند، ورأی مجتهد بعدی این باشد که یک تسبیح کافی نیست بلکه باید سه بار آن را بخواند . نمازهائی را که طبق رأی مجتهد اول خود خوانده است دوباره نمی خواند.
51-مانند آن این که: مجتهد اول او جوشانده ی شیره ی انگور را قبل از رسیدن به حد یک سوم نجس نمی دانست، و الان از مجتهدی تقلید کرده که آن را نجس می داند، عباداتی که مطابق فتوای مجتهد قبلی انجام داده فاسد نمی شود، بلکه همه ی آنها صحیح است واعاده نمی کند.
52- اگر شیره ی ثلث نشده ای بنابر آنچه گفتیم بر اساس رأی مجتهد اول تا زمان مجتهد دوم او باقی باشد اجتناب از آن لازم می باشد ، و اگر لباس وبدن او با آن شیره آلوده باشد باید برای نماز تطهیر کند.
53-مثل آنها این که: در مسایل معاملات از مجتهدی تقلید می کرد که عقد یا ایقاعی را صحیح می دانست، و فعلاً ازمجتهدی تقلید کرده که آنها را صحیح نمی داند ، نیاز به تجدید آنها وجود ندارد و بر صحت خود باقی هستند، آری بعد از تقلید از مجتهد دوم طبق رأی او عمل خواهد کرد.
54- فتوای مجتهد قبلی حلال بودن حیوانی بود که با آلتی غیر آهنی ذبح شده است، وفتوای مجتهد فعلی حرام بودن چنین ذبیحه ای است، اگر مقلد آن ذبیحه را قبل از تقلید از مجتهد دوم فروخته و یا آن راخورده باشد به صحت معامله و اباحه ی خوردن حکم می شود، اما اگر ذبیحه باقی باشد فروختن آن و خوردنش حلال نمی باشد.
55- اگر دو مکلف ازدو مجتهد (یعنی هریک از مجتهدی ) تقلید کنند یکی شیره ی انگور جوشیده و ثلث نشده را پاک بداند و دیگری به نجاست آن حکم کند، واین دو مکلف در سفری رفیق شوند و اتفاقاً در سر سفره ای بنشینند،آنکه آن را پاک می داند جوانمردی ایجاب می کند از کسی پیروی کند که آن را پاک نمی داند.
56- پیشنماز عصیر عنبی جوشیده را پاک ، و مأموم آن را نجس می داند، تفاوت ندارد که هردو مجتهد یا هردو مقلد باشند اگر لباس امام یا بدنش به این جوشانده آلوده باشد، نماز مأموم در صورتی که آلودگی را بداند باطل است.
57- اگر خریدار وفروشنده به عنوان مثال یکی بر این رأی باشد که صیغه ی عقد به غیر زبان عربی صحیح است و دیگری آن را صحیح نداند اولی از دومی تبعیت می کند و عقد را به زبان عربی جاری می سازند در اینجا تفاوت نمی کند که آنها مجتهد باشند یا مقلد.



منبع : كتاب احكام الشريعه جلد 1