زندگی نامه حضرت آیت الله میرزا حسن گوهر
مربوط به بخش : 17- حضرت آیت الله میرزا حسن گوهر


المولي الميرزا حسن الشهرب( گوهر ) اعلي الله مقامه
اصل و مولد اين بزرگوار از قريه‌ي ( اوشتبين) از منطقه‌ي قره باغ و ارسبارانِ لاذربايجان، همان مسقط‌الرأس جدّ بزرگوارمان الاخوند ملّا محمد سليم اسكوئي بوده است.
و مختصري از آنچه در مقدمه‌ي كتاب مخازن و لمعات به قلم حضرت عم بزرگوار آيه الله الحاج ميرزا علي آقا الحائري الاحقاقي و نيز در مقدمه‌ي كتاب شرح حيوه‌الارواح به قلم اين ناچيز، كه هر دو كتاب از تأليفات صاحب تذكره ميرزاي گوهر اعلي الله مقامه مي‌باشد و همچنين كتاب صحيفه‌الابرار تأليف عالم علّام مرحوم ميرزا محمّد تقي حجه السلام اعلي الله مقامه و كتاب الذريعه تأليف فقيه و محقق عاليقدر مرحوم آقا بزرگ تهراني عطرالله رمسه آمده است، در اينجا مي‌آورم. او، شيخ الحكماء و المتألهين و استاد الفقها و المجتهدين و قوام ملت و دين و مرجع فحول و اساطين. نادره‌ي روزگار و يگانه دوران النور الازهر المولي الميرزا حسن، معروف ب (گوهر) عطرالله تربته الشريف مي‌باشد. وي عالمي عامل و فقيهي كامل و حكيمي متأله‌ي و متفكّري بي‌نظير و محققّي و سخنوري توانا و اديبي اريب بوده است در علم اصول و فقه و حكمت الاهي و علوم رجال وحديث و تفسير و ساير معارف دينيّه حتّي علوم غريبه‌ي شرعيّه، يگانه‌ي زمان خود بوده و بر علماي عصر خود برتري داشته است.
وي در نجف اشرف و كربلاي معلّي از مجلس درس فحول و علماي بزرگ آن دوران

كسب علم و فيض نموده است كه از آنجمله‌اند:
1- الشيخ الاجّل الاوحد، الشيخ احمدبن زين‌الدين الحسائي اعلي الله درجاته المقامه
2- المولي الوحيد، والعالم الفريد، تسيخ العلماء و المجتهدين، الشيخ موسي بن شيخ جعفر نجفي قدس الله سرهم الشريف.
3- العالم الربّاني، المؤيد به لطف الله الجلي المولي الشيخ علي الرشتي رضوان الله عليه
4-علّامه‌ي دهره و فهّامه حصره الجامع العلوم العقليّه و النقليّه. المولي الافخر السيد عبدالله الشيّر،‌الكاظمي نوّرالله مضجعه الشريف.
5- الشيخ العارف بلامين و اغلوطه الكون و العين الشيخ حسين بن الشيخ محمد بن احمدبن ابراهيم البحراني الشهير به آل عصفور ا علي الله درجاته في الجنان.
6- السيد السند، حجه الكابر و سند الاعاظم، المولي السيد كاظم الرشتي الحائري رفع الله اعلامه في جنّات النعيم.
تمام آن بزرگان و اساطين عاليقدرِ عالمِ تشيع كه هر كدام در علم و تقوي و مرجعيّت و اجتهاد يگانه‌ي زمان خود بوده‌اند، به اين بزرگوار در علوم روايت و درايت و معقول و منقول و مخصوصاً حكمت اهل‌بيت الرسول صلي الله عليهم اجمعين اجازات مفصل داده‌اند كه كاشف از مقام والاي او در علوم دين و شريعت و اسرار حضرت سيّدالمرسلين (ص) مي‌باشد. وي از پيشروان ناشرين فضائل و مناقب خاندان نبوّت و از حاملين اسرار ولايت مي‌باشد و در تأليفات پر ارزش خود، حكمت اهل‌بيت عليهم السلام و قرآن را در مقابل فلسفه‌ي پيروان يونانيان شرح و نشر نموده و انقلابي عظيم و علمي در علم حكمت و فلسفه له وجود آورده و قلم سرخ بر بعضي از فرضيات كفرآميز برخي از متفلســفين از جمله مسأله ( وجود و ماهـيّت‌ ) و ( وحدت وجود و موجود‌ ) و


( مسأله‌ي معاد از ديدگاه آنان و ساير مسائل باطله‌ي آنها كشيده و در عوض مانند اساتيد والامقامش مباحث حكمي را از سر چشمه‌ي زلال آل محمد عليهم السّلام به دست آورده و جايگزين آن موهومات نموده است و در واقع حكمت قرآن را جانشين فلسفه‌ي يونان كرده است و تفصيل اين مطلب در كتابهاي پر ارزش و بي‌نظير اين حكيم يگانه ( بنامهاي ( المخازن، الملعّات، شرح حيوه الارواح) و ساير تأليفات وي متجلّي و روشن است. كه هر مطالعه كننده‌ي بصير و روشندلي را در برابر آنهمه مطالب لطيف و مباحث علميِ شريفِ اين نابغه‌ي جليل‌القدر وادار به تعظيم و تكريم مي‌نمايد. اعلي الله مقامه و رفع في الخلد اعلامه.
وي در كربلاي معلّي و در جوار حرم حضرت سيّدالشهداء ارواحنا فداه حلقه‌ي درس عظيمي داشت كه غالب مشتاقان فقه و درايت و علم حكمت و معارف عاليه‌ي قرآن و ولايت همه روزه در آن مجتمع علمي و روحاني و نوراني در گرو شمع فروزان استاد عاليقدر خود جمع مي‌شدند و از ثمار شيرين شجره‌ي علم و تقوي و محبّت و ولايت آن معلّم بي‌نظير بهره‌ مي‌‌بردند و چه بسا اساتيد عاليقدر و مبلّغين توانا و علماي اعلام كه از مجلس پر بركت درسهاي آن بزرگوار تحويل جامعه‌ي اسلام و تشيّع شده‌اند كه از باب نمونه به چند نفر از مشاهير آنان ذيلاً اشاره مي‌شود:
1- الحكيم الالهي و الفقيه الربّاني، وحيده‌ عصره و سلمان زمانه، جدّ اعلايمان رضوان جايگاه مرحوم المولي الميرزا محمّد باقر بن محمد سليم الاسكوئي قدس الله روحه الشريف.
2- جامع المعقول و ال منقول و حاوي الفروع و الاصول العالم المؤيد الالاهي المولي حسين بن علي الخسروشاهي رضوان الله عليه.
3- شيخ العــلماء و المتألــهين و زبده‌ الفقـهاء الربانييّن الشيخ احمد بن الحــسين

الشهير ب ( شكر النجمي)
4- الشيخ المؤيد و العالم المسدد، الفقيه الحكيم الشيخ علي بن رحيم الخوئي الحائري رحمه‌ الله عليه.
5- شيخ الفقهاء و المحتهدين و عمده‌ الاعلام الربّانيين المولي الشيخ محمد بن الشيخ حسين ابو خمسين الاحسائي قدس الله روحه الشريف المتوفي در سال 1316 هجري قمري.
كه همه‌ي اين بزرگواران در عصر خود از مقامات والاي علم و تقوي بهره‌مند و شمعي فروزان و ملاذ و مرجعي عاليقدر جهت شيعيان اهل‌بيت عصمت عليهم السلام بوده‌اند مرحوم ميرزاي گوهر در زمان خود داراي مرجعيّت عامّه وعده‌ي گيري از اهل تشيّع در ايران و عراق و سواحل خليج فارس تا هندوستان و پاكستان و قفقاز از آن بزرگوار تقليد مي‌نمودند و به فتاوايش عمل مي‌كردند اين بزرگوار داراي آثار بسيار نفيس علمي و حكمي و همچنين علم حديث و فقه و اصول و تفسير و تأليفات نافع عديده بوده است كه الحق چون دريائي بيكران مرواريدهاي غلطان اسرار و مقامات عاليات اهل‌بيت عصمت عليهم السلام را در خود جمع نموده است كه اهم تأليفات آن بزرگوار به شرح ذيل مي‌باشد:
1- المخازن: در علم حكمت اهل‌بيت نبوّت و رسالت عليهم السلام1
2- اللمعات: در احوال مبدء و معاد كه با استفاده از انوار ولايت معصومين(ع) و مكتب آن بزرگواران عليهم السلام تأليف فرموده است.
3- شرح حيوه الارواح، در اصول عقايد اسلام و شيعه با شيوه‌اي بسيار منطقي و پرمحتوي كه در ضمن آن اعتراضات ملا محمد جعفر استرآبادي را با طريقي قاطع ردّ فرموده است.
4- البراهين الساطعه:‌ايضاً در اصول عقايد و مباحث مبدء و معاد
5- رساله‌ي عمليّه، در احكام و مسائل فقه. به زبان عربي و فارسي.
6- تفسير بر آيه‌ي مباركه 68 از سوره‌ي النحل« و اوحي ربك الي النحل ان اتخذي من الجبال بيوتاً و من الشجر و مما يعرشون.
7-رساله‌ي اجوبه‌ي مسائل متفرقه به امر استاد بزرگوار حضرت شيخ احمد احسائي اعلي الله مقامه نوشته است.
8- شرح خطبه‌ي مشهوره‌ي حضرت ثامن الاولياء علي بن موسي الرضا عليه و علي آباءه الطاهرين و ابناه الطيبين افضل التحيه و الثناء كه با اين فقره‌ي شريفه شروع مي‌‌شود:« اوّل توحيد الله معرفته. . .»
9- تفسير حديث نبوي صلي الله عليه و آله وسلم « علماء امّتي افضل من انبياء بني اسرائيل»
تمام كتابهاي نامبرده در فوق هركدام يك مرتبه يا چند مرتبه به طبع رسيده است.
10- جواب بر اعتراضات ملا محمّد جعفر استر آبادي.
11- رساله‌ي صوميّه.
12- توجيه الكلمات.
13- ردّ حاج كريمخاني كرماني.
14- مرحوم ميرزاي گوهر در اثناي كتاب شرح حيوه الارواح در صفحه‌ي 479 مي‌نويسد كتابي در خصوص اقسام نفس و مراتب آن تأليف خواهد نمود.
مرحوم حاج آقا بزرگ تهراني مؤلف جليل‌القدر كتاب ( الذريعه) در خصوص مرحوم ميرزاي گوهر چنين مي‌نويسد: « هو الشيخ المولي حسن بن علي الشهير بگوهر من علماء الاعلام بكربلاء» و كتابهاي فوق‌الذكر را از جمله تأليفات آن بزرگوار به شمار مي‌آورد.

ردّ بابيّه و بهائيّه
ميرزا محمّد شيرازي مشهور به ( باب‌) و ميرزا حسينعلي نوري معروف به « بهاء» از بدعت گذاران و مرتدّين قرن اخير هستند كه با نيرنگهاي سياسي روس و انگليس جهت ايجاد تفرقه و نفاق بين مسلمين بلكه همه‌ي اديان جهان روي كار آمدند و با وعده‌هائي بي‌محتوي و كلماتي فريبنده به اغفال عدّه‌اي عوام و بي‌خبر از همه جا پرداختند، ابتدا مدّعي بابيّت حضرت وليعصر امام زمان ارواحنا فداه و سپس مدّعي امامت و و نبوت و بالاخره الوهيّت و خدائي شدند و گروه معتنابهي را از صراط مستقيم به در كردند و در كشورهاي اسلامي و به خصوص در ايران موجب ايجاد جنگها و خونريزيهاي شديد شدند. در كربلا نيز اين مسأله به وجود آمده بود و زمامداران آن زمان مصمم شدند كه بحث و استدلال، داعيه‌هاي بي‌اساس آنان را ابطال و مردم را از حقيقت امر مطّلع نمايند و به طوريكه محقق عاليقدر مؤلف كتابهاي وزين (‌الذريعه) و ( اعلام الشيعه) نقل مي‌نمايند. و همچنين عم بزرگوارم مرحوم الحاج ميرزا علي آقا حائري احقاقي اعلي الله مقامهما در ضمن شرح حال آن بزرگوار نوشته‌اند، حاكم وقت بغداد « نجيب پاشا» براي خاموش كردن اين نائره‌ي خطرناك نفاق، كه دامنگير اسلام و مسلمين شده بود از عموم علماي اعلام استمداد نمود تا در بغداد در يك مجتمع علمي استدلالي جمع شوند و از طريق حكمت و موعظه حسنه و مجادله بالّلتي هي احسن كه هميشه قاطع‌تر و پر نتيجه‌تر از زور و شمشير و اسلحه بوده است اين آتش خانمانسوز را خاموش نمايند، ولي از بين همه‌ي علماي كربلا تنها اين عالم رشيد و اين مجاهد فريد يعني مرحوم ميرزا حسن گوهر اعلي الله مقامه بود كه در آن مجلس حضور يافت و با بيانات مستدلّ خود آن مرتد مرتاب را مجاب نمود و حقيقت امر را براي همه روشن فرمود.
ذوق ادبي

مرحوم ميرزاي گوهر رضوان الله عليه همانطوريكه در علوم اسلامي و به خصوص فقه و حكمت اهل‌بيت عليهم السلام از فحول و برجستگان علماي زماني خود بود، در علم ادب و فنون بلاغت و شعر داراي قريحه‌اي سرشار و ذوقي لطيف و بديع بود، به طوريكه مطالعه‌ي آثار ادبي او انسان را در عالمي از لذّت و شيريني معنوي فرو مي‌برد.
آن بزرگوار اشعار بسيار بليغ در حكمت و غير آن به زبان فارسي و عربي سروده است و ما در اينجا به عنوان نمونه قطعه‌اي را كه در مرثيه‌ي ارتحال استادعاليقدرش حضرت شيخ اجلّ اوحد، الشيخ احمد بن زين‌الدين الاحسائي اعلي الله مقامهما با دلي داغدار و ديدگاني اشكبار سروده است و قدرت ادبي او را در فن فصاحت و بلاغت و بديع مي‌رساند. نقل مي‌‌نمائيم
1-قلّ ان سحّت دما عيناي طول الدَّهر سرمد
لنعّي الرزو لما بكّر الناعي و انشد
2-قلت من تنعي، فقال الُطّهر زين الدّين ( احمد)
من له شمل الهدي و الدّين و الدنيا تبدد
3-ياسماءً في لحود الارض و التراب توسّد
ما سمعنا قبل ذا انّ السما في الارض تُلحد
4-او يواري التُّرب جسماً كان روحاً قد تجسَّد
يا فريداً جامعاً و هو من الجمع تفرَّد
5-أَنت ذاك الجوهر الفرد الذي لازال مفرد
مجدك السامي اشاد العلم في الدُّنيا و شيَّد
6-يا فريداً لم يكن مثلاً له في الكون يوجد
و اليه الناس طراً في علوم الدّين تصمد
7-عصّمت امّ العلا من بعده لما تولَّد

لايدانيه تبجريداته العقل المجرّد
8-كان نوراً منه مصباح الظلامات توقّد
فانطفت لما انتفي انوار مصباح الموقّد
9-خانه الدهر الخؤن اذ لم يكن للدّهر يصمد
فسمي نحو الفراديس و في الخلد تخلّد
10-فسألت الفكر عن تاريخه يوماً فأنشد
« فزت بالفردوس فوزاً يا بن زين الدّين احمد»= 1341 هـ ق
هرگاه از ديدگاه علوم ادبيّات عرب و به خصوص انسجام علم معاني و بيان و بديع در ادبيات فوق دقت شود، مشاهده مي‌گردد كه غالب فنون بلاغت و فصاحت از استعاره و كنايه و تشبيه و حقيقت و مجاز و ساير لطائف ادبي در ابيات فوق به نحوي اعجاب‌انگيز درج است، گذشته از اينكه معاني آن نيز در اوج كمال قرار گرفته به طوريكه عواطف هر خواننده و شنونده را در برابر آنهمه دقائق و ظرائف معنوي واردار به تقدير و تكريم مي‌نمايد. و در ضمن شدت علاقه‌ي قلبي و وابستگي روحي و احترام عميق او را نسبت به استاد عاليقدرش مي‌رساند و نيز بيانگر منتها درجه‌ي تألمات و تأثرات او در برابر اين سوگ عظيم و فقدان جبران ناپذير اين عالم يگانه و وحيد فرزانه مي‌باشد، علي الله مقامهما في جنات الخلود و اينك به ترجمه‌ي ابيات فوق با رعايت قواعد ادبي فارسي و نه به طور( تحت اللفظي) بپردازم.
1- در « سوگ‌» اين خبر مصيبت باري كه پيام آور مرگ در اعلام آن پيشدستي كرد و صداي خود را بلند نمود اگر ديدگانم در طول روزگار خون فشانم كم است.
2- به ( اين پيام آور شوم‌ ) گفتم: خبر مرگ چه كسي را آورده‌اي، « او در جوابم » گفت خبر مرگِ، پاكمردي كه زينت‌بخش دين و دنياست، يعني(‌احمد) را آورده‌ام.
3- اي آسماني كه در لحدهاي زمين و زيرخاكها آرميده‌اي قبل از اين واقعه، هرگز

نشينده بوديم كه آسمان در زير زمين دفن گردد.
4-يا اينكه خاك روحي را كه به صورت جسم، تجسّد يافته بود بپوشاند. اي يگانه‌اي كه خود جامع‌‌ ( جميع مقامات عاليات هستي ) ولي در عين جامعيّت از جمع ( و هياهوي آنها ) بركناري.
5- تو همان حقيقت يگانه‌اي هستي كه ( در بين اقران ) هميشه بي‌همتائي عظمت بالاي تو، علم را در جهان، رفعت و بلندي بخشيد.
6- اي يگانه‌اي كه در جهان خلقت همتائي برايش پيدا نشده است ( در زمانش‌ ) و همه‌ي مردم در اخذ علوم ديني او را قصد نموده و به او اعتماد دارند.
7- مادر مجد پس از ميلاد او از زادن عقيم شد.
عقل مجرّد نمي‌تواند به مقامات معنوي او نزديك شود.
8- او نوري بود كه چراغهاي تاريكيها از او روشني يافت
و چون او خاموش نشد آنهمه چراغهاي نوراني رو به خاموشي گذاشت
9- روزگاري كه هرگز به ( وفاي آن) اعتمادي نيست نسبت به او خيانت و ظلم كرد
و او به سوي فردوس اعلي اوج گرفت و در بهشت برين جاودانه شد
10- تاريخ وفات او راروزي از فكرم جويا شدم، پس او در جوابم گفت:
اي زاده‌ي زين‌الدين اي احمد با رسيدن به فردوس علي رستگار شدي 1241 هـ ق
وفات
مرحوم ميرزا حسن گوهر رضوان الله عليه در آخرين سال حيات پر بركتش به شوق زيارت خانه‌ي خدا و مشاهد مقدسه‌ي واقعه در مكه‌ي مكرمه و مدينه‌ي منوّره و به خصوص مزار نوراني حضرت سيّد المرسلين و ائمه‌ي بقيع صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين عازم حجاز گرديد و در مكه‌ي مكرّمه و جوار بيت الله الحرام نداي حق را لبيك گفته و به موالي كرامش پيوست و در وادي قريش ( المعلّي) زير پله‌هاي متصل به حائظ مرقد « عبدالمطلب و عبد مناف و ابي‌طالب رضوان الله عليهم» آرامگاه ابدي يافت و اين واقعه‌ي اسف‌انگيز و ضايعه‌ي جبران‌ناپذير در سال 1266هـ ق بود و ماده‌ي تاريخ او را به حساب ابجد در جمله‌ي ( غابَ نورُ=1266 ) تضمين نموده‌اند. رضوان الله عليه و اعلي الله درجاته المتعاليه في جنّات النعيم بحقّ محمّد و اهل‌بيته الطيبين الطاهرين صلواتك عليهم اجمعين.



منبع : کتاب قرنان من اجتهاد و مرجعیت در خاندان احقاقی