زندگی نامه حضرت آیت‌الله المعظم حاج میرزا علی حائری احقاقی(ره)
مربوط به بخش : 3- حضرت آیت الله المعظم میرزا علی حایری احقاقی(ره)


قسمتي از تاريخ حيات حضرت عمّ معظّم
المولي الحاج ميرزا علي بن الحاج ميرزا موسي بن
الميرزا محمد باقر بن الاخوند ملا محمد سليم ( الاحقاقي
الحائري الاسكوئي) رضوان الله عليهم

4- المولي الحاج ميرزا علي آقا الاحقاقي الحائري
عموي بزرگوارم، اعلم الفقهاء و المجتهدين و و اكمل الحكماء الموحدين و ناشر فضائل الائمه المعصومين. البارع التّقي و الامام الوفيّ، المولي الحاج ميرزا علي بن آيه الله العظمي الحاج ميرزا موسي آقا الاحقاقي الحائري الاسكوئي اعلي الله مقامه الشريف عالمي عامل و فقيهي كامل و حكيمي محقق و متكلمي مدقق و اديبي اريب بوده است در علم ادبيات عرب و عجم و اصول و فقه و رجال و حديث و حكمت و تفسير و علوم غريبه و غيرها يد طولاني داشته و آثارش شاهدي واضح بر موضوع است.
وي در شب بيست‌و هفتم شهر صفر المظفّر سال 1305 هـ ق در شهر نجف اشرف متولد گرديد و تحت نظارت دقيق پدر بزرگوارش در همان بلده‌ي طيّبه پرورش يافت، قبل از سنّ پنجسالگي به تعلّم و قراءت قرآن كريم نزد بانوئي پاكدامن و عارف به قواعد، مشغول گرديد و در ظرف چند ماه از خواندن قرآن فارغ شد و چون والد ماجدشان از همان اوان كودكي و ايام طفوليّت در ناصيه و وجنات ايشان علائم نبوغ و نور علم و تقوي را مشاهده نمود اساتيدي توانا و با ايمان جهت تدريس و تربيت ايشان معيّن فرمود، به طوريكه در اثر نبوغ ذاتي و ذكاوت معنويِ خود، در سن ده سالگي از تحصيل مقدمات از نحو و صرف و منطق و معاني و بيان و بديع و غيره فارغ گرديد. و سپس سطوح اصول و فقه و همچنين حكمت الهي را در خدمت والد ماجدشان به اتمام رسانيد بعداً در حوزه‌هاي درسي مرحوم آيه الله المعظم آخوند ملّا محمد كاظم خراساني و مرحوم آيه الله العظمي ملا فتح الله اصفهاني ملقب ( به شيخ الشريعه) و آيه الله مرحوم السيد مصطفي كاشاني و آيه الله مرحوم آخوند ملا محمد خوانساري و غير هم اعلي الله مقامهم حاضر گرديد و مورد توجّه و عنايت خاصّ اساتيد بزرگوارشان قرار گرفت و به اخذ اجازات اجتهاد در معقول و منقول و روايت و درايت از محضر اساتيد فوق الذكر و همچنين والد ماجشان نائل آمد.

پس از رحلت پدر بزرگوارشان عموم مقلدين ايشان در عرب و عجم از كربلا و كويت و سوق الشيوخ و احساء و بحرين و خراسان و آذربايجان و غيره به تقليد ايشان درآمدند و آن علّامه‌ي علام تا آخر عمر مباركش مرجعي عاليقدر و مؤسسي والامقام به شمار مي‌رفت و مساجد و حسينيات و مناره‌هاي زيادي در كويت و احساء و كربلا تأسيس فرمود.
و به امر ايشان، اوّلين مناره و مأخذه را در مسجد«‌الصحّاف» كه اختصاص بر شيعيان دارد، به نام «‌المناره العلويه»‌ بنا نمودند. پس از بناي آن مناره‌ي عظيم كه اتمام آن خوشبختانه مصادف با نيمه‌ي شعبان بود، ايشان به مؤذّن مسجد فرمودند كه: امروز، روز نيمه‌ي شعبان و سالروز ولادت باسعادت حضرت وليّعصر امام زمان ارواحنا فداه مي‌باشد و شايسته است كه از امروز، بر فراز اين مناره، اذان با ذكر شهادت ثالثه «‌ اشهد أنَّ اميرالمؤمنين علياً ولي الله » ذكر شود. ولي چون تا آنروز گفتن شهادت ثالثه با صداي بلند در اذان در شهر كويت ممنوع بود، همانطوري كه در همين زمان كه اين سطور را مي‌نويسم در مملكت سعودي نيز ممنوع است، مؤذّن از باب خوف و تقيّه از اجراي اين امر، امتناع نمود، ولي حضرت عمّ بزرگوار، آن مرد رشيد و با شهامت، با قدرتي معنوي در آن روز تاريخي و بسيار حسّاس و پر از خطر، خود گفتن اذان را مباشرت فرمود و شهادت ثالثه«‌ اشهد أنَّ اميرالمؤمنين علياً‌وليّ‌الله »‌ را با صدائي قاطع و ملكوتي به گوش مردم رساند و با اين نداي مقدّس فضاي شهر كويت را نوراني كرد ولرزه بر قلبهاي مخالفين انداخت، بعضي از منافقان به خدمت امير كويت رسيدند و از او خواستار شدند كه از ادامه‌ي اين عمل جلوگيري نمايد ولي آن امير عادل در جواب فرمودند، مردم در اجراي مراسم مذهبي خودشان آزاد هستند و من از راديو ايران هم اذان را با اين كيفيّت و با ذكر شهادت ثالثه شنيده‌ام و هيچ مانعي ندارد و بدينطريق كيد خائنان نيز نقش بر آب شد، والحمدلله رب العالمين سپس اين مجاهد نستوه امر به بناي مناره‌ي ديگري به نام(‌المناره الحيدريه) در مسجد ( الحاكه ) كه امروز به نام «‌جامع الامام الصادق عليه السلام» ناميده مي‌شود امر فرمود و در همان مناره هم در اذان پس از شهادت به رسالت، ذكر شهادت ثالثه با صدائي رسا در شهر كويت طنين‌انداز شد و به طوريكه به نظر مطالعه كنندگان محترم رسيد. با تأييدات حضرت قادر متعال، و توجهات وليّ بر حقش حضرت حجه ابن الحسن العسكري ارواحنا فداه. امير محترم كويت و ساير مقامات دولتي كه غالباً از برادران اهل سنت بودند و به خصوص اهل معرفت از اين امير عظيم استقبال نمودند و كيد خائنان و مخالفان نقش بر آب شد و سپس در ساير مساجد شيعه در كويت به متابعت از اين سنّت حسنه مناره‌هاي باشكوه و زيادي بنا نمودند و شهادت ثالثه را با صداي رسا در ضمن اذان بر سر آن مأذنه‌ها اعلام كردند، و در واقع محبّت عميق اين موالي شيردل نسبت اين زعيم مجاهد و مرجع عاليقدر موجب تحوّلي عظيم در كرانه‌هاي خليج گرديد و اين سنّن حسنه در كويت و تمام مناطق آن سامان به غير از منطقه‌ي وهابّيها را لُج گرديد و عموي بزرگوارم با اين عمل جسورامنه‌ي خود كه دل شيعيان جهان را شاد فرمود به فيض مدلول اين حديث نبوي(ص) كه: « من سنَّ سنهً حسنه فله اجرها الي يوم القيامه»1 نائل آمد. و چه افتخار بزرگتر از اينكه بزرگترين حقّ منصوب در عالم را كه عبارت از مقام ولايت و خلافت بلافصل مولا اميرالمؤنين علي عليه‌السلام باشد پس از سالهاي متمادي خفقان و استتار ناگهان با صداي رسا بر سر مناره‌ها و مأذنه‌ها به وسيله ميكرفونها و بلندگوها اعلام نمايند و سراسر فضاي آن مناطق را تحت پوشش نداي ولايت قرار دهند، اعلي الله مقامه و دفع في الخلد علامه بحق محمد و اهلبيته الطاهرين عليهم السلام. از حسن تصادف و از توجهات الهي و فيوضات صاحب ولايت كليه‌ي الاهيّه و به بركت كلمه‌ي مباركه‌ي « اشهد أنَّ علياً وليّ الله » اين مناره‌ي شريفه‌ي « مناره‌ي علويّة» كه اوّلين مناره ايستكه نداي ولايت بر فراز آن همه‌ي آن مناطق را نورو صفا بخشيد، محلّ اجابت دعاهاي مردم شده است و همه ساله روز نيمه‌ي شعبان سالروز ولادت با سعادت پرچمدار ولايت حضرت حجه بن الحسن ا لعسكري ارواحنا فداه كه مصادف با روز تأسيس اين مناره‌ي مباركه است گروه انبوهي از بانوان عقيم و نازا به اين مناره‌ي متبرك متوسل مي‌شوند و خداوند به يمن و بركت صاحب ولايت، آن را صاحب فرزند مي‌نمايد و به آرزوي خودشان مي‌رساند و مخصوصاً بانواني كه در آرزوي فرزند ذكود هستند و در واقع اين منتهي آرزوي هر بانوئي است كه فرزند پسري در آ‌وش داشته باشد پس از يأس از همه جا به پاي اين مناره كه قبله‌ي حاجات است پناهنده مي‌شوند و به خوااسته‌ي خود مي‌رسند. و عجب اينجاست كه خواهران سنّي مذهب ما نيز با مخدّرات شيعه در اين امر شركت دارند و شيعه و سني هر دو گروه دست نياز به آستان صاحب ولايت الهي دراز مي‌كنند و حاجتشان برآورده مي‌شود، گفتني است كه از روز نيمه‌ي شعبان تا سه روز به مناسبت ازدحام شگفت‌انگيز بانوان در اين محلّ مقدس، ناچار نماز جماعت تعطيل مي‌شود و هيچ مردي راحق ورود به خلوتگاه بانوان حاجتمند كه بادلي پر از اميد و آرزو با مولاي خودشان و مولاي عالميان خلوت نموده و هر كدام بازباني با محبوب خود راز و نياز مي‌نمايد و درد دل مي‌گويند،
و مولاي خاتم‌بخش ما به هر كدام خانم اجابت عنايت مي‌نمايد و آن عاشقان پاكباز نيز بر مناره‌ي پر بركت او گل و گلاب و نقل و شيريني نثار مي‌كنند. آن بينوايان چه كنند كار ديگري از دستشان برنمي‌آيد ولي اگر مولايشان بخواهند جان شيرينشان را نيز قربان قدمهاي محبوبشان مولا علي مي‌نمايند. از مشاريع بسيار مهّم اين بزرگوار تأسيس «‌حسينه‌ي جعفريّه»‌در كويت مي‌باشد كه به نام نامي حضرت جعفربن محمد صادق عليه السّلام بنا گرديده است و در حدود هفتاد سال كه همه روزه و بدون تعطيل در اين حسينيه‌ي مباركه طرفهاي صبح به وسيله‌ي خطباي عاليقدر نشر احكام و فضائل و مصائب اهل‌بيت عصمت عليهم السلام مي‌شود و از اين حيث در تمام ممالك اسلامي كم‌نظير است، و اين حسينيه اخيراً‌ به امر و مباشرت والد ماجد حضرت امام مصلح روحي فداه از پايه به نحوي بسيار جالب و بي‌نظير تجديد بنا شده است و كما في السابق مركز نشر فيوضات مذهبي مي‌باشد. و همچنين از تأسيسات ايشان (‌حسينيه‌ي عباسيّه) در شهر كويت مي‌باشد كه به نام حضرتابوالفض العباس (ع) بنا شده است و نيز حسينيات ديگر كه ذكر آنها در اين مختصر به طول مي‌انجامد كه به امر ايشان در شهر كويت دائر گرديده است و مركز نشر احكام و فضائل خاندان نبوّت شده است و همانطور در احساء‌ در محله‌ي رقيّات و شهر هفهوف عاليترين مسجد و حسينيّه را به امر ايشان بنا نمودند كه تا امروز مركز اجتماع شيعيان اهل‌بيت عصمت و اقامه‌ي نماز جماعت مي‌باشد.
آن بزرگوار حسينه‌ي حائري را در كربلا وسعت‌بخشيد و تجديد بنا فرمود و همچنين دو مسجد معظم در كويت به نامهاي مسجدالصحّآف وسعت داد و مسجد حاكه را تأسيس فرمود كه تاكنون محل عبادت و اقامه‌ي نماز جماعت مؤمنين مي‌باشد سپس مسجد حاكه به امر حضرت آيه الله الامام المصلح والد ماجد از اساس تجديد بنا گرديد و به نام مبارك حضرت امام جعفر صادق عليه السلام، به اسم« جامع الامام الصادق(ع)»‌مسمّي گرديد و امروز اين مسجد، باشكوه‌ترين مسجد كويت و مركز عبادت و اقامه‌ي نماز جماهت و اجتماع مردم آن سامان مي‌باشد. اين مسجد داراي كتابخانه‌اي با عظمت و غني و حسينيه‌اي به نام، حضرت امام محمّد باقر عليه السّلام به نام( قاعه الامام الباقر(ع) )مي‌باشد و به علاوه محل مخصوص جهت اجتماع و عبادت بانوان در نظر گرفته شده است و مخصوصاً روزهاي جمعه اين مسجد از انبوه مؤمنين و مؤمنات موج مي‌زند و نماز با جماعت به امامت حضرت آيه الله الامام المصلح والد ماجد روحي فداه اقامه مي‌گردد و سپس خطبا، به ذكر احكام و فضائل و مصائب اهل‌بيت عصمت عليه السّلام مشغول مي‌شوند و به شهادت اهل خبره كه در اطراف و اكناف جهان اسلام سير و سياحت نموده‌اند كمتر مسجدي با اين وسعت و با اين جمعيّت وجود دارد. و همچنين آن مرجع عاليقدر به طبع و تجديد چاپ كتب و آثار علماي اعلام ناشرين فضائل ائوه، اطهار عليهم السلام همت گماشتند و كتابهاي مختلف در تيراژهاي زيأبه به امر ايشان طبع و در دسترس مشتاقان آن قرار گرفت كه از آنجمله است:
1- كتاب نهج المحجه في اثبات الامامه الأثنا عشر: تأليف قاموس المعارف ألألاهيه الحقّه بدرالايمان الشيخ علينقي بن الشيخ الاوحد الاحسائي اعلي الله مقامهما جلد اوّل مطبوع در مطبقه العدل الاسلامي نجف اشرف سال 1370 هـ ق .
2- كتاب نحج المحجه في اثبات الامامه الأثنا عشر تأليف قاموس المعارف ألألاهيه الحقّه بدرالايمان الشيخ علينقي ابن الشيخ الاوحد الاحسائي اعلي الله مقامهما جلد دوّم مطبوع در مطبقه‌ي رضائي تبريز در سال 1373هـ ق.
3- ديوان اشعار قاموس المعارف الحقّه الألاهيه الشيخ علينقي ابن الشيخ الاوحد الاحسائي اعلي الله مقامهما مطبوع در شركت طبع تابان تهران.
4- منهاج السّالكين تأليف قاموس المعارف الحقّه الألاهيه الشيخ علينقي ابن الشيخ الاوحد الاحسائي اعلي الله مقامهما مطبوع در چاپخانه رضائي تبريز سنه 1375 هـ ق.
5- كتاب شرح حيوه الارواحللمولي الأزهر الميرزا حسن الشهير بگوهر اعلي الله مقامه مطبوع در چاپخانه‌ي رضائي تبريز سال 1376هـ ق.
6- كتاب المصباح المنير للمولي العلومه الكبير الميرزا محمد باقر بن محمد سليم الاسكوئي اعلي الله مقامهما كه در سال 1383 در مطبعه اهل‌ البيت كربلا به طبع رسيده است.
7- كتاب حق اليقين تأليف علّامه اكبر الميرزا محمد باقر بن محمد سليم الاسكوئي كه در سال 1384هـ ق در مطبعه‌ي اهل البيت كربلا به طبع رسيده است.
8- الرساله التطهريّه والحنكيّه و تفطيه الرأس در يك مجلّد تأليف المولي العلومه الاكبر الميرزا محمد باقر بن محمد سليم الاسكوئي كه در سال 1385 هـ ق در مطبعه‌ي اهل البيت كربلا به طبع رسيده است.

9- كتاب حيوه النفس تأليف الشيخ الاوحد الكبريائي الشيخ احمد بن زين الدين الاحسائي كه در سال 1377هـ ق در مطبعه‌ي رضائي تبريز به طبع رسيده است.
10- كتاب شرح الزياره الجامعه الكبيره تأليف الشيخ الاوحد الكبريائي الشيخ احمد بن زين الدين الاحسائي كه در سال 1390هـ ق در مطبعه‌ي اسلاميّه تهراي به طبع رسيده است.
11- كتابُ اَلْعِصْمَهِ:‌ بحث در عصمت انبياء و ائمه‌ي معصومين عليهم السّلام تأليف الشيخ الاوحد الكبريائي الشيخ احمد بن زين الدين الاحسائي كه در سال 1373 هجري قمري در مطبعه‌ الآواب در نجف اشرف به طبع رسيده است.
12- كتابُ الرَّجْعَهَ تأليف الشيخ الاوحد الكبريائي الشيخ احمد بن زين الدين الاحسائي كه در سال 1374هـ ق در مطبعه‌ي الاواب نجف اشرف به طبع رسيده است.
13- كتاب عقيده الشيعه تأليف العلامه الكبير مولانا الحاج ميرزا علي آقا الحائري صاحب ترجمه. كه دو مرتبه چاپ اوّل در سال 1374هـ ق در مطبعه‌ي علميه نجف اشرف و چاپ دوّم در سال 1384 در مطبعه‌ي اهل البيت كربلا به طبع رسيده است.
14- كتاب حيوه النفس تأليف الشيخ الاوحد الكبريائي الشيخ احمد بن زين الدين الاحسائي اعلي الله مقامهما در سال 1385هـ ق در مطبعه‌ي رضائي تبريز به طبع رسيده است.
15- رساله‌ي عمليّه به نام رساله مباركه‌ي منهاج الشيعه كه سه مرتبه در سالهاي 1367 و 1376 و 1382هـ ق در چاپخانه‌هاي رضائي و فرهنگ تبريز به طبع رسيده است.
16- كتاب حيوه النفس چاپ سوّم، تأليف الشيخ الاوحد الكبريائي الشيخ احمد بن زين الدين الاحسائي كه در سال 1385هـ ق در مطبعه‌ي اهل البيت كربلا به طبع رسيده است.

17- ترجمه‌ي كتاب اصول عقايد حضرت السيد الامجد السيد كاظم الرشتي كه در سال 1385هـ ق در مطبعه‌ي اهل البيت كربلا به طبع رسيده است.
18- المنتخب من ادب البحرين تأليف دكتر حسين علي محفوظ كه در سال 1375 در شركت طبع كتاب تابان تهران به طبع رسيده است.
19- سيره الشيخ احمد الاحسائي تأليف دكتر حسين علي محفوظ كه در مطبعه‌ي المعارف تهران در سال 1376هـ ق به طبع رسيده است.
20- كتاب دلي المتحيرين تأليف السيّد الامجد السيد كاظم الحسيني الرشتي كه در سال 1364هـ ق به طبع رسيده است‌( مطبعه‌ي اهل البيت كربلا ).
21- كتاب الكلمات المحكمات تأليف سماحه آيه الله الكبير المولي الحاج ميرزا علي الحائري اعلي الله مقامه صاحب ترجمه كه در سال 1378هـ ق در مطبعه‌ي اهل البيت كربلاء به طبع رسيده است.
22- كتاب حيوه النفس تأليف الشيخ الاوحد الكبريائي الشيخ احمد بن زين الدين الاحسائي كه در سال 1383هـ ق در مطبعه‌ي اهل البيت كربلا به طبع رسيده است.
23- كتاب الرسائل في كيفيه السلوك الي الله تعالي تأليف الشيخ الاوحد الكبريائي الشيخ احمد بن زين الدين الاحسائي كه در سال 1382هـ ق در مطبعه‌ الاداب نجف اشرف به طبع رسيده است.
24- كتاب الباقيات الصالحات لشاعر اهل البيت عبدالباقي العمري الموصلي كه در مطبعه‌ي نعمان نجف اشرف به طبع رسيده است.
25- رساله‌ي شرح حال قاموس المعارف الالاهيه الشيخ علينقي بن الشيخ الاوحد الاحسائي تأليف علامه‌ي كبير مرحوم المولي الحاج ميرزا علي آقا الحائري كه در سال 1367هـ ق در نجف اشرف به طبع رسيده است.
26- رساله المعاله الناصحه الزاجره، تأليف آيه الله اكبر المولي الحاج ميرزا علي آقا

الحائري رضوان الله عليه كه در سال 1382 در مطبعه‌ي اهل البيت كربلا به طبع رسيده است.
27- رساله‌ي مبارك منهاج الشيعه كه در سه نوبت در سالهاي 1376 و 1383 1385 به طبع رسيده است كه رساله‌ي عمليه‌ي عربي حضرت آيه الله الحاج ميرزا علي آقا احقاقي مي‌باشد.
28- كتاب خيرالمنهج الي مناسك الحج تأليف العلامه الكبير الحاج ميرزا علي آقا الحائري كه در تبريز به طبع رسيده است.
29- رساله‌ي مختصر خيرالمنهج تأليف حضرت آيه الله الحاج ميرزا علي آقا الحائري كه در سال 1385هـ ق در كويت به طبع رسيده است.
30- كتاب احقاق الحق تأليف العلامه الكبير المولي الحاج ميرزا موسي آقا الحائري كه در سال 1385هـ ق در مطبعه‌ي النعمان نجف اشرف تجديد چاپ شده است.
31- رساله‌ي خصائص الرّسول صلّي الله عليه وآله و خصائص البتول عليها السلام تأليف السيد الامجد كاظم الحسيني الرشتي رضوان الله عليه كه در مطبعه‌ي اهل البيت كربلا به طبع رسيده است و ساير تأسيسات دينيه و مراكز خيريه‌ي اسلاميّه و انتشارات مفيده كه ذكر همه‌ي آنها به طول مي‌انجامد و همگي در اثر مساعي شبانه‌روزي و بيدريغ اين اثسوه‌ي علم و تقوي انجام پذيرفته است كه تا به امروز همه‌ اش مورد استفاده‌ي علما و فضلا و مؤمنين و شيعيان اهل‌بيت عليهم السّلام مي‌باشد.1
آن بزرگوار در محبت و وداد نسبت به اهل‌بيت امجاد(ع) راسخ و استوار بود وتمام جهد و مساعيشان در طول عمر پربزكتشان صرف نشر آثار و فضائل اهل‌بيت عصمت و مكتب مقدس حكمت آل محمد(ص) بود.
آن عالم علّام در بلده‌ي احساء مجلس تدريس در حكمت و اصول و فقه و تفسير قرآن كريم دائر فرمودند و با مساعي ايشان علمائي عاليمقام و فضلائي والاتبار متقي و بارع

تحويل جامعه‌ي اثنا عشريه و به خصوص منطقه‌ي احساء گرديد كه از آنجمله است الشيخ فضليه احمد ابو علي،‌العلامه الشيخ محمد المهاجري، الشيخ ابراهيم الاسماعيل، الشيخ حسن الصحّاف،‌الملا علي الموسي النجاره، الشيخ عبدالله الفريري و الشيخ علي بن شبيب، الشيخ حسين الفيلي، الشيخ محمد البقشي، الشيخ عبدالله الوصيبعي، و الشيخ كاظم الصحاف، الشيخ حسين بن علي بن شبيب و غير هم رحم الله الماضين منهم و حفظ الله الباقين پس از مهاجرت حضرت عمّ بزرگوار از احساء، همين حوزه راباوضعي بهتر و وسيعتر حضرت آيه الله الامام المصلح والد ماجد المولي الحاج ميرزا حسن احقاقي روحي فداه اداره فرمودند و در آن، حوزه‌ي درس خارج اصول و فقه را دائر نمودند و خودشان شخصاً مباشر تدريس درس خارج شدند.
اين بزرگوار پس از عمري پر تلاش در راه تشييد دين مبين و ترويج عقايد نوراني شيعه‌ي جعفري اثنا عشري و تحكيم مباني فلسفه و حكمت الاهيّه و نشر آثار و فضائل و مناقب اهل‌بيت اطهار عليهم السّلام و خدمت به آستان مقدس حضرت وليعصر امام زمان حجه ابن الحسن العسكري ارواحنا فداه و قيادت و زعامت گروه زيادي از شيعيان و مخلصان مولاي متقيان امير مؤمنان عليه الصلوه والسّلام، در آخرين روز جمعه‌ي ماه مبارك رمضان مصادف با روز بيست‌و هفتم آن شهر سال 1386هـ ق با زباني روزه‌دار و لساني ذاكر به اسماء الله الحسني و ديدگاني گريان در مصيبت خاندان نبوّت در حسينيّه‌ي عباسيه‌ي كويت در اثر سكته‌ي قلبي دار فاني را وداع گفت و به موالي كرامش حضرات محمّد و آل محمّد عليهم السّلام د رجنّات النعيم بپيوست اعلي الله مقامه و رفع في الخلد اعلامه. جسد مباركش باشكوهي فوق‌العاده با مشاركت و تشييع علما و خطبا و سادات و وزراء و شخصيات و قاطبه‌ي مردم كويت و عده‌ي بيشماري از اهالي احساء و بحرين و غيره كه سريعاً خود را به كويت رسانده بودند در حاليكه همه در اين مصيبت عظمي گريان و نالان و بر سرو سينه‌زنان بودند در تشييع قائد و زعيم ديني خودشان شركت كردند و جسد مباركشان را بنابر وصيّت خودشان از كويت به كربلاي معلّي منتقل نمودند و در آن تربت پاك در مقبره‌ي اختصاصي و در جوار رحمت خامس آلعبا حسين بن علي عليه السّلام به خاك سپردند. قدس الله سرّه العزيز، نماز ميّت را بر جسد پاك آن مرد مقدس حضرت والد ماجد روحي فداه به جا آوردند، وسپس مجالس معظم وبيشماري به يادبود آن مرحوم در ايران و كربلا و كويت و احساء و سوق الشيخ و بحرين و ساير بلاد عربي برپا كردند. كه همه روزه تا روز اربعين در مساجد و معابد و حسينيات دائر مي‌شد و اشك حسرت بر ديدگان ارادتمندان و مقلدان باوفايش در فقدان اين زعيم عاليمقام و مرجع بزرگوار جاري مي‌كردند. و هنوز هم پس از گذشت قريب سي سال نام نيك و پر افتخارش بر زبانها جاري و خاطرات شيرين و معنويش در دلها زنده است و هنوز تمثالهاي نورانيش زيت‌بخش حسينيات و مجالس و منازل ارادتمندان بيشماري مي‌باشد و به جاست كه در اينجا اين بيت سعي رامتذكر شويم:‌ سعديا مرد نكونام نميردهرگز مرده آنست كه نامش به نكوئي نبرند
و يا يادآور شويم، أَلنّاسُ مُوْتي وَ أَهْلُ الْعِلْمِ أَحْياءْ.
من خاطره‌اي از شب وفات آن بزرگوار در تبريز دارم و دريغم آمدكه آن خاطره را در اينجا نقل نكنم.
ياد دارم شبي كه خبر وفات آن عالم علّام در شهر تبريز و حومه انتشار يافت در آن شهر چنان انقلابي به وجود آمد و چنان مردم تبريز و اطراف آن غرق در ماتم و معصيت شدند و به قدري گروه گروه از مقلّدان آن بزرگوار گريان و نالان و سينه‌زنان از هر سو و هر دروازه وارد اينشهر گرديدند كه واقعاً چهره‌ي شهر تبريز دگرگون شد و گويا شب عاشورا تجديد گرديد، در مسجد چهل ستون حجه الاسلام چنان جمعيت عزادار انباشته بودند كه حتي بعضي از علماي اعلام كه جابراي نشستن نيافتند در آستانه‌ي در ايستادند. در اين هنگام به وسيله‌ي تلفن مراخواستند، از آنطرف سيم صداي متيني به گوشم رسيد كه گفت من تيمسار. . . سرپرست شهربانيهاي آذربايجان مي‌باشم. به من خبر آوردند كه شهر تبريز آرامش خود را از دست داده و در سوگي عظيم مردم سوگوارند ولي چهره‌ي شهر حالتي بي‌سابقه و تقريباً‌ خطرناك به خود گرفته و مي‌گويند نام خانواده‌ي شما « احقاقي » بر زبانها جاري است، من از وضع شهر نگران هستم و تكليفم را نمي‌دانم، موضوع از چه قرار است مرا از حقيقت مطلب مستحضر نمائيد. در جواب گفتم كه با كمال تأسف مصيبت عظمائي بهما روي آورده و عموي بزرگوارم كه از اجله‌ي مراجع تقليد بزرگوار شيعيان بودند دارفاني را وداع گفته و اين شور و شيون و تحرّك و اجتماع از طرف مردم، زائيده‌ي احساسات و عواطف پاك مذهبي آنها است و با سياست وغيره‌ آلوده نمي‌باشد شما خاطر جمع باشيد. از اين جمعيّت كه در فقدان مرجع عاليقدرشان عزا دارند هيچ حركت نامطلوبي مشاهده نخواهد شد بلكه آنها خودشان حافظ نظم و امنيت شهر خواهند بود، ايشان باقلبي اندوهناك اين مصيبت را به حقير و خاندان و دوستان تسليت گفتند و سپس خودشان در مجلس ترحيم شركت كردند اين بزرگوار تعداد پنج پسر فرزانه و چهار دختر از خود به يادگار گذاشتند كه پسران عبارتند از: عموزاده‌ي دانشمندم جناي آقاي الحاج ميرزاجعفر رائد و آقايان زين الدين و علاءالدين و الفضيله كمال الدين و بهاء الدين و فقهم الله طرضاته.
درود بر روان پاك تو باد اي ابا جعفر اي حكيم الهي و اي فقيه اهل‌بيت اي شيعه‌ي كاملي كه يك عمر در راه نشر آثار و فضائل موالي كرامت تبليغ و جهاد كردي و بادشمنان دين و مذهب و منكران فضائل اهل‌بيت عصمت عليهم السلام ستيزي بي‌امان نمودي و بايك دنيا افتخار، پاك و پاكيزه و طيّب وطاهر اين دنياي ستمگر و دون‌پرور راوداع كردي و در بهشت برين همنشين محبوبهاي خود حضـرات محـمّد و آل محمـد

عليهم السلام شدي.
اي عموي مهربان ديدگان و قلب من در سوگ تو تا دم مرگ گريان است و هرگز تعليمات حكيمانه و اخلاق فاضله و خاطرات پرمحتوي و شيرينت فراموشم نخواهد شد و ودايعي را كه از آثار و اسرار اهل‌بيت نبوّت به من سپرده‌اي چون جان شيرين در سينه نگه خواهم داشت و جز اهلش به اغيار فاش نخواهم نمود و اميدوارم كه تا دم مرگ به آنها وفادار باشم و ما توفيقي الّا بالله العلي العظيم و صلي الله علي محمّد و اهلبيته الطيّبين الطّاهرين صلواتك عليهم اجمعين.
عبدالرسول الاحقاقي



منبع : کتاب جاودانگان تاریخ (قرنان من اجتهاد و مرجعیت در خاندان احقاقی)