کتاب توضیح واضحات در جواب به ایرادات آقای سید ابوالفضل برقعی
مربوط به بخش : 1- حضرت آیت‌الله المعظم حاج میرزا عبدالرسول احقاقی(ره)


توضیح واضحات

به قلم حضرت آیت الله المعظم
حاج میرزا عبدالرسول احقاقی

درجواب به ایرادات
آقای سید ابوالفضل برقعی

خواننده ی گرامی
مطالبی که دراین مجموعه به عنوان جواب به ایرادات آقای برقعی اجمالاً به نظرتان می رسد ،و ان شاء الله به زودی به تفصیل منتشر خواهد شد،از اصول عقاید اسلام وتشیع وجزو مطالبی است که روزگاری ازبدیهیات و واضحات به شمار می رفت ،ولی درعصر حاضر به مناسبت پائین آمدن سطح معلومات مذهبی مخصوصاً در بعضی طبقات، این مطالب تقریباً فراموش شده است ،به همین جهت عده ای از این فراموشی استفاده کرده عقاید مسلم شیعه را درنظر مردم بر عکس و برخلاف واقع جلوه می دهند. این جانب خواستم این مطالب واضح ولی ناآشنا به بعضی اذهان را بدین وسیله توضیح بدهم .روی این اصل نام این مختصر و سلسله انتشاراتی را که درهمین زمینه انشاء الله منتشر خواهد شد به نام «توضیح واضحات» نامیدم و من الله التوفیق و علیه التکلان.
«مؤلف»

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سید نا محمد و آله الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم ومنکر یهم و منکری فضائلهم اجمعین الی یوم الدین.
و بعد: با این که نسبت به زمان های گذشته دنیا تغییر کرده و چشم و گوش مردم باز شده است و همه در جستجوی گفتاری صحیح وکرداری مثبت و اقدامی مفید هستند و از شنیدن و دیدن منفیات خسته شده اند. بازهم درگوشه وکنار کشور عناصری بی مایه یافت می شوند که جهت کسب شهرت و یا استفاده از مردم عوام به امور منفی دست می زنند. دراین عصر مترقی و جهان پراز فعالیت که تمام ملل دست از عصبیت جاهلیت برداشته و با وحدت و یگانگی به اصلاح خویش و ترمیم اختلافات خانمان سوز گذشته پرداخته اند، و با ایجاد این هم آهنگی صد اسبه به سوی ترقی و تعالی پیش می روند جای بسی تأسف و تأثر است که هنوز درکشور ما که احتیاج بیشتری به اتحاد و اتفاق دارد عده ای بینوا با سوء استفاده ازنام و مقام مقدس اسلام، ازدامن منفیات دست نکشیده و در برابر مردان بزرگ و عقاید پاک آنان، به نشر مطالبی نا صحیح و نسبت هائی ناروا می پردازند و بدین وسیله موجبات تشویش افکار جامعه را فراهم می آورند، در صورتی که پایه ی اصلی بنای نا استوار آنان بسیار سست و ناپایدار است. یکی قرآن کریم را به طبع می رساند و در ذیل آن افتراء ات خویش را ازنظر بی خبران می گذراند. دیگری سایر کلمات مقدسه را جمع آوری می کند و درخاتمه ی آن، بافته هائی چون تار عنکبوت به دور خود می تند و نیت های ناروای خویش را به خورد عوام می دهد. و سومی شرحی از زندگانی رسول اکرم «ص» را از این جا و آن جا اقتباس می کند و در ضمن آن کلماتی بی اساس درباره ی رجال دین نشر می دهد. « . . .یشترون بآیات الله ثمناً قلیلاً»
وبه همین جهت است که این گونه تألیفات آلوده ارزش و اعتبار خود را نزد مردم واقع بین از دست داده وجز ایجاد تفرقه و نفاق ما بین مسلمین نتیجه ی دیگری از آن ها عاید اجتماع نمی شود، و همین گفتار ها و نشریات فتنه انگیز است که روز به روز عقیده ی طبقه جوان را نسبت به مبانی دینی ضعیف تر ودامنه ی فتنه و فساد را در اجتماع وسیع تر می نماید.
حقیر می خواهم جهت اطلاع خوانندگان محترم و بیداری افکار،یکی از آن منابع نادرست را به عنوان نمونه شاهد آورم تا موجب تمیز حق از باطل بشود.
آقای سید ابوالفضل برقعی بارها مطالبی بی اساس نوشته و به طرق مختلف آن ها را نشر داده است، و چون در نظر دانشمندان و اهل تحقیق وقعی و قیمتی نداشته است ماهم ازتعرض به آن چشم پوشی کرده ایم. ولی اخیراً کلمات صغار حضرت امام محمد باقر«ع» را بهانه کرده. و برای چندمین بار آن بافته های فتنه انگیز را درخاتمه ی آن مجموعه نشر داده، گویا خواسته است از این راه نامشروع و با ایجاد تفرقه ونفاق شهرتی کسب نماید. درآن کتاب چند ستون از کلمات را در برابر یکدیگر قرار داده وبه ادعای خودش یکی را به عقاید شیخیه و دیگری را به عقاید شیعه ی جعفری اختصاص داده است و واقعاً در ترتیب آن اباطیل بی انصافی و عوام فریبی را به آخرین درجه ی خود رسانیده است. عرض می کنم :هرگاه منظور او از شیعه ی جعفری آن هائی هستند که به خدا و چهارده معصوم و انبیا وکتب آسمانی و اصول و فروع و ضروریات اسلام و حلال و حرام و اصول و مبانی تشیع معتقد می باشند. به خدا سوگند بی گناهانی را که این آقای محترم و با انصاف محض ایجاد اختلاف به نام شیخیه نامیده است همگی معتقد به تمام اصول و فروع و مبانی و ضروریات مذکور در فوق می باشند، و به جز نام شیعه و اثنا عشری نام دیگری برای خود انتخاب نکرده، و از تنابز به القاب بیزار و از ایجاد اختلاف مابین مسلمین متنفرند. این نویسنده ی منصف !دراین عصر حساس محض ایجاد فتنه و نفاق مابین یک عده مسلمان که درتحت قانون یک دین و یک کتاب زندگی می کنند و در واقع برادران دینی یکدیگر می باشند به این اقدام ناروا دست زده است و چون در ضمن کلماتش نامی از شرح الزیاره ی مرحوم شیخ احسائی به میان آورده و حقیر تا اندازه ای با رسائل و مصنفات آن بزرگوار آشنایی دارم اینک، یک یک عقاید صریح او را از کتب و رسائلش نقل می نمایم و با ایرادات آقای برقعی مقایسه می کنم، و قضاوت عادلانه را به خوانندگان با ایمان و با وجدان و دانشمندان خداشناس واگذار می نمایم، و این عمل را محض رضای حق و طرفداری از مظلوم و رفع اختلاف و سوء ظن بین مسلمین قربه الی الله انجام می دهم هو مولانا فنعم المولی، و نعم النصیر.
ایرادات آقای برقعی بر مرحوم شیخ احسائی و جواب آن ها:
ایراد 1: ازخدا یک چیز بیشتر صادر نشده است.
جواب: گویا آقای برقعی به این اصل مسلم علمی که ریشه ی آن ماخوذ از قرآن کریم است معتقد نیست. هرگاه به جای امور منفی نظری دقیق به قرآن کریم وکتب حکمای اسلام می انداخت می دانست که انکار این اصل مسلم در واقع انکار توحید است حقیر چون نظرم اجمال و اختصار است نمی خواهم از کتب مفصل بزرگان که در اثبات این موضوع نوشته شده است دلیل آورم فقط به آیه ای از قرآن و گفته ای از یکی از بزرگان اکتفا می نمایم. مرحوم شیخ محمد حسین کاشف الغطاء نابغه ی معاصر اسلام در صفحه ی 37 الفردوس الاعلی چاپ تبریز درجواب سؤال از: لایصدر من الواحد الا الواحد یعنی صادر نمی شود ازخدای یگانه مگر یک چیز این طور جواب می دهد، و قسمتی از مضمون ترجمه ی جواب آن مرحوم چنین است: توحید حقیقی حضرت حق و آن چه که به یگانگی ذات مقدس و یکتای او سزاوار است بلکه اصل وجوب وجود برای واجب تعالی، تمام نمی شود مگر به این قاعده انتهی.
و البته هر مسلمان که به توحید ذات و توحید صفات و توحید افعال حق قائل باشد لازم و واجبست اعتقاد رساند به این که خدای یگانه فقط با یک امر و با فرمان «کن» ، یعنی باش تمام عوالم امکان و انحاء خلقت را بوجود آورده است. و هرگاه بخواهیم مانند آقای برقعی برای هر کار جزئی جهت خدای یگانه به فعلی علیحده قائل شویم، لازم می آید که ذات بسیط خدا به اختلاف افعال گوناگون دگرگون شود. و دگرگونی را به خدای تعالی نسبت بدهیم که هیچ موحّدی به آن اعتقاد ندارد . خدای متعال در قرآن کریم می فرماید: انا کلشیئی خلقناه بقدر.وماامرناالاواحده کلمح بالبصر. « قمر / 49 و50» ؛ یعنی ما هرچه آفریدیم به اندازه آفریدیم. و فرمان ما در عالم یکیست ،در سرعت به مانند چشم به هم زدنی انجام یابد. پس بنا به تصریح این آیات کریمه خدای متعال تمام جهانیان را با یک فرمان واحد و سریع آفریده است.
همه عالم صدای نغمه ی اوست
که شنید این چنین صدای دراز؟
بنابراین گفتار مرحوم شیخ طبق آیه ی قرآن کریم و عقیده علمای اسلام می باشد، و واقعاً منکر این عقیده اطلاعی از قرآن کریم وگفته ی بزرگان ندارد، و منکر اصل اساسی و مسلم توحید می باشد. یک کارخانه ی نساجی که بشر آن را اختراع کرده است می بینیم که فقط با یک حرکت مرکزی تمام دستگاه ها و چرخ ها و اجزاء آن به حرکت در می آید در یک طرف پنبه پاک می کند و در یک طرف نخ می ریسد. و در یک جا پارچه می بافد، و درسوی دیگر آن ها را متر و تنظیم می نماید، بالاخره صدها کار و عمل مختلف آن کارگاه بایک حرکت مرکزی موتور انجام می پذیرد.
آیا آقای برقعی کارخانه ی عظیم دستگاه آفرینش را به اندازه ی یک کارخانه ی ساخت بشری قبول ندارد؟
ایراد2 : حیوه ورزق و تدبیر از آل محمد«ص» است.
جواب: به عقیده ی مرحوم شیخ، تمام این کارها از خدا است. منتها خدای متعال در رساندن فیوضات خود به جهانیان وسائل و اسبابی قرارداده است. خورشید را وسیله ی نور و حرارت، و هوا را واسطه ی زندگی و تنفس، و خاک را مهد تربیت نباتات و ایجاد ماکولات، و اسرافیل را موکّل حیات، و میکائیل را مسئول رزق و جبرئیل را امین وحی و عزرائیل را مامور مرگ قرار داده است. و در قرآن کریم به همین وسائل و موکّلین قسم یاد می فرماید: فالمدبرات امرآ یعنی قسم به فرشتگانی که به فرمان حق به تدبیر نظام خلقت می کوشند و نیز می فرماید ،فالمقسمات امراً یعنی قسم به فرشتگانی که کار جهانیان را قسمت می کنند. پس ثابت است که خدای متعال جهت حیات و رزق و تدبیر، موکّلینی از ملائکه و حتی موجودات مادی قرارداده است، و چون محمد و آل محمد«ص» اشرف کائنات و افضل مخلوقاتند، وسیله ی اعظم و واسطه ی اکبر بین خالق و مخلوق می باشند.
در زیارت جامعه ی کبیره درباره ی محمد و آل محمد«ص» می خوانیم : بکم فتح الله و بکم یختم و بکم ینزل الغیث و بکم یمسک السماء ان تقع علی الارض الخ. یعنی ای محمد و آل محمد«ص» خداوند متعال به وسیله ی شما در فیوضات و خیرات را در اول خلقت به روی موجودات گشوده است و به وسیله ی شما ختم خواهد فرمود، به واسطه ی شما باران را نازل می کند، و به واسطه ی شما از افتادن آسمان ها بر زمین جلوگیری می کند.
صدها خبر و حدیث از رسول اکرم«ص» و ائمه ی اطهار «ع» در این زمینه درکتب معتبر شیعه نقل شده است که این مختصر گنجایش آن ها را ندارد. پس مرحوم شیخ در این قول نیز راه قرآن کریم و آثار و اخبار ائمه ی طاهرین «ع» را پیموده است و منکر فرمایش مرحوم شیخ درحقیقت منکر صریح قرآن و فرمایشات ائمه ی اطهارمی باشد.
ایراد3 : علت فاعلی جهان آل محمد«ص»
جواب: مرحوم شیخ احسائی اراده ی خدا را علت فاعلی جهان می داند. به اعتقاد عموم اثنی عشریه و به نص صریح اخبار صحیحه قلوب مقدس محمد و آل محمد«ص» محل اراده و مشیت خدا است.
درکتاب غیبت شیخ طوسی، ازکامل ابن ابراهیم مدنی، از حضرت ابی محمد امام حسن عسکری «ع» نقل است که آن حضرت فرمود: «قلوبنا اوعیه لمشیه الله فاذا شاءَ شئنا» یعنی قلب های ما آل محمد ظرف های اراده ی خداست پس هر وقت خدا اراده فرمود، ما هم اراده می کنیم.
و عین همین روایت درخرائج قطب راوندی ازحضرت امام قائم ارواحنا فداه نقل شده است. منظور شیخ احسائی اینست که اراده ی محمد و آل محمد«ص» تابع ارده ی خداست بلکه آن ها را از خود به استقلال اراده ای نیست.
عباد مکرمون لایسبقونه بالقول و هم بامره یعملون.
ایراد4: مخلوقی که از خدا صادر شده ازلی و ابدیست.
جواب: به عقیده ی مرحوم شیخ به جز ذات حق تمام موجودات عالم فنا پذیرند، و این فنا و نیستی در بین مخلوقات نسبی است.
ایراد5: علم خدا به موجودات حادث است. آقای برقعی در ذیل این ایراد عقیده ی خودش را چنین نوشته است: «علم او عین ذات و قدیم است»
جواب: معلوم می شود که آقای برقعی برای خدا فقط یک علم قائل است ولی قرآن کریم وکلمات ائمه ی طاهرین خلاف این اعتقاد را ثابت نموده است.
درکتاب عیون اخبار الرضا«ع» ازحضرت امیرالمومنین «ع» درخصوص علم خدا فرمایشی نقل می کند که مضمون آن در اینجا ترجمه می شود: برای خدا دو علم است یکی علم خدا و ملائکه و انبیاست «یعنی علمی است که خدا به ملائکه وانبیا نیز آموخته است» وآنچه را که خدا به ملائکه و انبیاء آموخته شدنی است و خدا خودش و ملائکه و رسولانش را تکذیب نمی فرماید. و علم دیگر خدا،علمی است که نزد خدا مخزون است وکسی را به آن اطلاعی نیست. الخ. انتهی کلام امیرالمومنین «ع»
و درکتاب بصائر الدرجات، از حضرت امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود: برای خدا دو علم است یکی علم مکنون ومخزون که جز خودش کسی را به آن اطلاعی نیست و از آن علم است بداء. و دیگری علمیست که به ملائکه آموخته است و ما آن علم را می دانیم.
و در این زمینه صدها روایت از آل محمد«ص» نقل است که ما محض رعایت اختصار از نقل آن ها صرف نظر می کنیم و خدای کریم در قرآن می فرماید: ولایحیطون بشیءٍ من علمه الا بماشاء ، یعنی مخلوقات به هیچ مرتبه ی علم او احاطه نتوانند کرد مگر آنچه که خدا خواهد. از این آیه معلوم می شود که قسمتی از علم الهی قابل احاطه ی مخلوق است و اگر برای خدا فقط یک علم قائل شویم و آن را عین ذات بدانیم لازم می آید که « قسمتی از» ذات خدا مورد احاطه ی مخلوق قرارگیرد و این عقیده کفر محض است پس از این جا ثابت می شود. که خدای متعال علم شریف حادثی را به خود نسبت می دهد و اعتقاد به علم حادث حق، از قرآن و اخبار آل اطهار مأخوذ می باشد.
ایراد 6: خلق خدا صفت اوست.
جواب: تمام جهان هستی صفت فعل خداست همان طوری که هر مصنوعی صفت فعل صانع اوست. پنجره فعل نجار را و ساختمان فعل بنا را توصیف می کند و زمین و آسمان و کون و مکان هم، فعل کامل خدا را توصیف می نماید. «سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق... »
یعنی ما آیات قدرت وحکمت خود را در آفاق جهان و نفوس بندگان؛ روشن وآشکار می گردانیم تا درخلقت شگفت انگیز آفاق و انفس نظر کنند، وخداشناس شوند پس تمام عالم آفاق وانفس صفت فعل، و نمایاننده ی قدرت وحکمت خداست و منکر آن منکر قرآن است.
ایراد: 7 مخلوق بلاواسطه محمد وآل اوست. آقای برقعی درذیل این ایراد عقیده ی خود را چنین نوشته است: «تمام جهان مخلوق بلاواسطه ی اوست»
جواب: معلوم می شود که به عقیده ی او خدای متعال درخلق جهانیان بالذات مباشر اشیاء شده است. ما درضمن جواب از ایراد 2 همین کتاب، با آیات صریحه ی قرآن و اخبار صحیحه ی ائمه ی اطهار، اثبات نمودیم که خدای ذوالجلال که خالق جهان وجهانیان است در ایجاد هر امری علت و سببی قرار داده است و درخلق کائنات، خودش بالذات مباشر نبوده است. بلکه این عالم، جهان علت و معلول است،واعتقاد به مباشرت ذات حق در امور حوادث مخالف صریح قرآن و بدیهیات می باشد.
ایراد 8: محمد وآل محمد «ص» و رکن رابع یک چیزند.
جواب: تمام مؤلفات ومصنفات مرحوم شیخ احسائی ازاین نسبت بی اساس منزه و مبراست آقای برقعی اگر راست می گوید کتابی را که مرحوم شیخ این عقیده را درآن نوشته است نشان دهد.
ایراد9: اهل بیت یک جانند در بدن های متعدد.
جواب: به عقیده ی مرحوم شیخ احسائی هر یک از اهل بیت اطهار «ع» برای خود شخصیت علیحده داشت، ولی از حیث مقام امامت و ولایت همگی دریک رتبه می باشند. یعنی همان مقامی را که مثلا حضرت امیرالمومنین «ع» از حیث ولایت و امامت ونورانیت دارا بود همان مقام بعینه در سایر ائمه ی اطهار نیز هست.
و به علاوه طبق اخبار صحیحه از حضرات معصومین «ع» محمد و آل محمد«ص» ازنور واحد خلق شده اند. درکتاب علل الشرایع صفحه 56 چاپ 1311 جناب ابوذر از رسول اکرم «ص» روایت می کند که حضرت فرمود: من و علی بن ابیطالب ازنور واحد خلق شدیم. »خلقت انا وعلی بن ابی طالب من نور واحد ..الخ»
و در زیارت جامعه ی کبیره می خوانیم: « و ان ارواحکم و نورکم و طینتکم واحده... الخ.
یعنی شهادت می دهم که ارواح و نور و طینت شما محمد و آل محمد«ص» یکی است. نمی دانم منکر این عقیده چگونه اخبار وروایات ائمه ی اطهار را نادیده می گیرد؟!
ایراد10: انبیا علی بودند به اشکال مختلف.
جواب: افترا بستن به علمای دین گناه کبیره است. مدرک آقای برقعی در اثبات این نسبت بی اساس به مرحوم شیخ چیست؟


ایراد 11: معبود خدا نیست آل محمدند.
جواب: بر مفتری و کذاب ... و اگر نادانست خدا همدایتش کند.
ایراد 12: حساب و عقاب با آل محمد و رکن رابع است.
جواب: در جواب ایراد 2 متذکر شدیم که به عقیده ی مرحوم شیخ تمام امور جهان تابع امر خداست. منتهی خداوند کریم در اجرای امورکائنات وسایل واسبابی معین فرموده و ائمه ی اطهار «ع» را درتمام شئونات هستی وسیله ی اعظم قرارداده است.
در قرآن کریم درخصوص وجود وسائل می فرماید: یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیله... یعنی ای اهل ایمان ازخدا بترسید و به سوی او وسیله را بجوئید .
درتفسیر صافی ازقمی در ذیل این آیه نقل می کند: تقربوا الیه بالامام یعنی به خدا نزدیک شوید به وسیله ی امام .
و ازکتاب عیون از رسول اکرم«ص» نقل می نماید: «الائمه من ولد الحسین «ع» من اطاعهم فقد اطاع الله و من عصا هم فقد عصی الله هم العروه الوثقی و الوسیله الی الله». یعنی رسول اکرم«ص» فرمود: ائمه ی اطهار از اولاد حضرت حسین «ع» اند هر که آن ها را اطاعت کرد خدا را اطاعت کرده است و هر که به آن ها نافرمانی کند خدا را نافرمانی کرده است، آن ها رشته ی استوار و وسیله به سوی خدا هستند.
و اذا الرجال توسلوا بوسیله
فوسیلتی حبی لآل محمد
الله طهر هم بفضل نبیه
و ابان شیعتهم بطیب المولد1.
پس چون خدای ذوالجلال محمد و آل محمد «ص»را وسیله ی اعظم قرار داده است در روز قیامت نیز به حساب و عقاب بندگان به واسطه ی این بزرگواران رسیدگی می نماید. یعنی حساب و عقاب به امر و فرمان و اراده خداست، ولی وسیله ی این امر محمد و آل محمدند هر گاه بگوئیم که خدا دست از استقلال خود برداشته و امور محشر را بدون مداخله خود به آن بزرگواران سپرده است قائل به تفویض شده ایم و این کفر است. و اگر معتقد شویم که خدا خودش بالذات در روز محشر در میان مردم حاضر شده و به حساب و عقاب خلق رسیدگی می نماید این هم قول به تجسم وکفر و زندقه است. و قول حق این است که حساب خلق با خداست منتهی به وسیله ی وسائطی که خودش معین فرموده است، و اعظم آن وسائط آل محمد «ص» می باشند و در این زمینه کتب شیعه پر از اخبار و روایات صحیحه است که ما به نقل سه روایت از علل الشرایع شیخ صدوق علیه الرحمه اکتفا می نمائیم.
درصفحه 65 در ذیل خبر طویلی رسول الله «ص» به امیرالمومنین علی «ع» فرمود: یاعلی خدا به تو سلام می رساند ومی فرماید من امر بهشت و جهنم را به تو عطا فرمودم پس با رحمت من هر که را خواهی وارد بهشت کن و با عفو من هرکه را خواهی از دوزخ خارج کن . در این وقت علی علیه السلام گفت: انا قسیم النار و الجنه. یعنی منم قسمت کننده ی جهنم و بهشت.
و نیز در همان کتاب صفحه 66 از حضرت امیرالمومنین علیه السلام. روایت است که فرمود: انا قسیم النار و الجنه ... الخ. یعنی منم قسمت کننده ی بهشت و دوزخ.
و نیز در همان کتاب و در همان صفحه از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود: در روز محشر منبر بزرگی قرار می دهند که همه ی مردم آن را می بینند و مرد بزرگواری برآن منبر قرار می گیرد و یک فرشته ای که در جانب راست اوست ندا می کند و می گوید: ای مردم این علی بن ابی طالب و صاحب بهشت است و داخل می کند به بهشت هرکه را بخواهد .فرشته ی جانب چپ نیز ندا می کند و می گوید: این علی بن ابی طالب و صاحب دوزخ است و داخل می کند به جهنم هرکه را بخواهد ، پس معلوم شد که مرحوم شیخ چیزی جز مفهوم قرآن کریم و فرموده ی محمد و آل محمد «ص، را بیان» نفرموده است و منکر این عقیده منکر قرآن و حاملین قرآن است. و اما رکن رابع ؟ به مرحوم شیخ ارتباطی ندارد.زاید و غلط است.
ایراد13: حسنات وسیئات با حب آل محمد و رکن رابع ضرر و نفعی ندارد.
جواب: گفتیم که مرحوم شیخ از این رکن خبری ندارد بهتر است آقای برقعی این کلمه را به گوینده ی آن نسبت دهد و لاتزر وازره وزر اخری. واما این که حسنات و سیئات با حب آل محمد ضرر ونفعی ندارد. آقای برقعی درنقل این مطلب کم لطفی کرده است. بلکه تمام حسنات منافعی و تمام سیئات مضراتی دارند. ولی چون آل محمد«ص» سفینه النجاه امتند، و خدای متعال آن ها را وسیله ی تقرب و شفاعت قرارداده است اگر بنده ای آن ها را دوست داشته باشد، و از دشمنان آنان تبری کند، و به اذیال آن بزرگواران توسل جوید، خدای متعال به وسیله همین تولی و تبری که از فروع دین و دارای ثواب و منزلتی عظیم است، به بعض گناهان آن بنده قلم عفو و اغماض می کشد.
پس این همه مجالس عزاداری در ایام شهادت آن بزرگواران، و این قدر مجالس جشن وچراغانی در روزهای ولادت آن ها در تمام شهرها و بلاد اسلامی برای چیست؟ آیا نه برای آن است که مردم می خواهند با توسل به اذیال آن بزرگواران و شفیع آوردن آن ها به درگاه ربوبیت برای خود کسب مغفرت و برای گناهانشان طلب آمرزش نمایند؟ و ثانیاً آیا آقای برقعی این حدیث مشهور نبوی را نیز انکار می کند؟ حب علی حسنه لایضر معها سیئه و بغض علی سیئه لاینفع معها حسنه. بحار الانوار 39 / 348
ایراد 14:معراج با بدن هورقلیائی است.
جواب: مرحوم شیخ معتقد است که رسول اکرم «ص» با همین جسم شریف عنصری دنیوی به معراج رفته و در تمام کتب و رسائلش به این مطلب تصریح فرموده است. درجلد اول جوامع الکلم ضمن جواب به سئوالات ملا کاظم سمنانی صفحه 139 می فرماید: بدان که پیغمبر ما «ص» عروج کرد با جسم شریفش به جاهائی که خدا اراده فرموده بود پس نماند در عالم ذره ای مگر خدای متعال رسول الله «ص» را به آن واقف کرد و رسول اکرم «ص» در معراج با جسم و مثال وعقل مبارکش به مقام او ادنی صعود فرمود. و درکتاب شرح عرشیه در جواب اعتراض هفتم از اعتراض های منکرین حشر اجساد می فرماید و حاصل کلامش این است که پیغمبر «ص» به جسم شریف با رخت ها و عمامه و نعلینش به آسمان معراج فرمود. و درکتاب شرح الزیاره نیز باهمین عبارات به جسمانی بودن معراج رسول اکرم «ص» تصریح فرموده است. خوانندگان محترم وجداناً قضاوت فرمایند و حقایق را بالمعاینه مشاهده کنند.
ایراد 15: هیئت بطلمیوس صحیح است.
ج: مرحوم شیخ به هیئت بطلمیوس اعتقاد ندارد و آن را باطل می داند آقای برقعی مدرکش را ارائه دهد.
ایراد 16: ابدان هور قلیا از عرش لطیف تراست.
جواب : به جواب ایراد 18 مراجعه فرمایید.
ایراد 17: معاد از اصول دین نیست.
جواب: مرحوم شیخ احسائی در اول رساله ی حیات النفس می فرماید: و انه قد التمس منی بعض الاخوان الذین تجب طاعتهم ان اکتب لهم رساله فی بعض ما یجب علی المکلفین من معرفه اصول الدین. اعنی التوحید و العدل و النبوه و الامامه و المعاد ... الخ.
یعنی بعضی از برادران دینی که اطاعتشان واجبست از من تقاضا نمودند که برای آن ها رساله ای دربعض واجبات مکلفین که عبارت باشد از اصول دین یعنی توحید و عدل و نبوت و امامت و معاد بنویسم. سپس یک یک اصول الدین را شرح می دهد و در باب معاد می فرماید: الباب الخامس فی الاصل الخامس و هو المعاد .یجب ان یعتقد المکلف وجود المعاد یعنی عود الارواح الی اجسادهم یوم القیامه. یعنی باب پنجم در اصل پنجم از اصول الدین است و آن عبارتست از معاد : واجب است که شخص مکلف اعتقاد کند وجود معاد را یعنی بازگشت روح ها به بدن ها در روز قیامت. با این اقرار صریح از طرف مرحوم شیخ آیا کمال بی انصافی نیست که« آقای برقعی» بالصراحه نوشت که مرحوم شیخ ، معاد را از اصول دین نمی داند؟ .
ایراد 18: معاد با بدن هورقلیاست.
جواب: مرحوم شیخ احسائی معاد را جسمانی می داند و در رساله ی حیات النفس صفحه ی 32 چاپ تبریز 1381 می فرماید: هذا هو المعاد ای عود الارواح الی اجسادها کما هی فی الدنیا و یجب الایمان بهذا ای بعود الارواح الی اجسادها. یعنی: این ست معاد یعنی بازگشت روح ها به سوی کالبدها « در روز قیامت» همان طوری که در این دنیا بود. و واجبست ایمان آوردن به بازگشت ارواح به جسدها . مرحوم شیخ در تمام رساله هایش با عبارات صریح جسمانی بودن معاد و این که همین بدن های محسوس و ملموس دنیوی محشور خواهد شد تصریح فرموده است و ما برای مثال عبارت بالا را از رساله ی حیات النفس نقل نمودیم. ولی طبق آیات قرآنیه و اخبار متواتره از حضرات معصومین و عقیده ی علمای اثنی عشری بدن های مردم پس از تنزیه و تلطیف و تصفیه ازکثافات و عوارض دنیا، در عالم محشر حاضر خواهند شد. درسوره ق.آیه4 خدای متعال می فرماید: قد علمنا ما تنقص الارض منهم و عندنا کتاب حفیظ.
یعنی ما به آنچه زمین از آن ها بکاهد کاملاً آگاهیم وکتاب لوح محفوظ نزد ماست. وطبق تحقیق علما ودانشمندان این چیزی که به تصریح قرآن کریم زمین از بدن مردگان می کاهد همان زواید وکثافات دنیویه است. مرحوم شیخ محمد حسین کاشف الغطاء نابغه ی معاصر اسلام در صفحه 242 الفردوس الاعلی راجع به معاد چنین می فرماید: لاتستغرب و لاتعجب لو قلت لک ان فی کل جسم حی مادی عنصری جسم آخر اثیری سیال شفاف اخف و الطف من الهواء هو برزخ بین الجسم المادی الثقیل والروح المجرد الخفیف و لعل هذا هو الجسم البرزخی الذی یسأل فی القبر و یحاسب... الخ. یعنی تعجب نکن اگر به تو بگویم که در هر جسم زنده ی مادی عنصری، جسم اثیری روان و شفافی وجود دارد که سبک تر و لطیف تر از هواست این همان جسم برزخی است میان جسم مادی غلیظ و روح مجرد سبک و شاید این همان جسم برزخی است که در قبر مورد سئوال و حساب واقع می شود. انتهی
و نیز مرحوم خواجه نصیر الدین طوسی درکتاب تجرید می فرماید: لایجب اعاده فواضل المکلف، یعنی بازگشت زیادی های جسم مکلف در روز قیامت واجب نیست.
مرحوم علامه ی حلی در شرح تجرید می فرماید: ان المکلف هو اجزاء اصلیه هذا البدن، لایتطرق الیها زیاده و نقصان و انما تقعان فی الاجزاء المضاف الیها، اذا عرفت هذا فنقول: الواجب فی المعاد هو اعاده تلک الاجزاء الاصلیه او النفس المجرده مع الاجزاء الاصلیه. اما الاجسام المتصله بتلک الاجزاء فلا یجب اعادتها بعینها. یعنی مکلف عبارت از اجزاء اصلی این بدن است که زیادتی وکمی به آن اجزاء اصلی راه پیدا نمی کند. و زیادی وکمی دراجزاء اضافی بدن یعنی عوارض و زواید واقع می شود. چون این مطلب را فهمیدی پس می گوئیم که : در روز معاد واجب است بازگشت اجزاء اصلی بدن، و یا اجزاء اصلی بدن با روح «نفس مجرده» و اما اجزاء زاید که به اجزاء اصلی چسبیده اند باز گشت آن ها واجب نیست.
و به همین طریق تمام محققین علمای اثنی عشریه مانند محقق اردبیلی، و شارح تجرید مرحوم قوشچی، و امام رازی، و ملا مهدی نراقی، وعلامه دوانی، و علامه مجلسی، و صاحب مصابیح الانوار مرحوم سید عبدالله و غیرهم (اعلی الله مقامهم) درکتب و رسائل خویش تصریح فرموده اند که در روز رستاخیز واجب نیست بازگشت عوارض وزواید بدن. بلکه این جسم آلوده به کثافات و عوارض پس از تصفیه در روز محشر حاضر خواهد شد .مرحوم حجه الاسلام نیر تبریزی می فرماید:
تو به این چرکینی و اندام زشت
سوی دوزخ می خرامی یا بهشت

گربه دوزخ می روی رو باک نیست
ور نه جنت جای هر ناپاک نیست
بالاخره تجزیه ی جسم از کثافات وعوارض دنیوی ازمسلمات مذهب شیعه جعفری است.
هورقلیا
کلمه هور قلیا چون یک لفظ اصطلاحی و علمی است موجب وحشت بعضی از بی خبران شده است وعده ای از بی خردان ازهمین ترس و وحشت مردم عوام استفاده کرده می خواهند با پیش کشیدن این کلمه مردم را به هراس انداخته و از درک حقایق باز دارند. ما دراین مختصر به تشریح معنای این کلمه می پردازیم تا مسأله برای عوام روشن و مشت این گونه افراد باز شود. مرحوم شیخ احسائی، درجلد دوم جوامع الکلم صفحه 9 ، در ضمن جواب از سئوالات ملا محمد حسین، در معنای کلمه ی «هورقلیا» و یا «جسم هورقلیائی» چنین می فرماید: هورقلیا کلمه ایست سریانی به معنی عالم مثال و عالم دیگر، و آن عبارتست از برزخ مابین عالم اجسام وعالم نفوس. پس در واقع منظور مرحوم شیخ ازکلمه ی هورقلیا و یا جسم هورقلیائی همان جسم اثیری است که مرحوم کاشف الغطاء شرح داده و آن را واسطه ی بین جسم مادی ثقیل وروح قرار داده است. منتهی مرحوم کاشف الغطاء آن را جسم اثیری، مرحوم شیخ جسم هورقلیائی، ودیگران جسم مثالی نامیده اند، و درحقیقت الفاظ متفاوت ولی معنی یکی است عباراتنا شتی و حسنک واحد. در این جا مثالی به خاطرم آمد و نقل آن بی مناسبت نیست. گویند یک عرب و یک فارس و یک ترک با هم رفیق سفر شدند در بین راه خواستند چیزی بخرند. عرب گفت: من «عنب» می خواهم و فارس گفت باید انگور بخریم. و ترک فریاد کرد که حتماً باید «اوزوم» خریده شود. سخن آن ها به طول انجامید و کار به مشاجره کشید . صاحبدلی که هرسه زبان را می دانست از آن جا عبور می کرد پس از رسیدگی به اصل دعوا دید همگی یک خواسته دارند منتهی زبان یکدیگر را نمی فهمند مقداری انگور خرید و به آن ها داد هرسه راضی شدند و بعداً فهمیدند که مقصود همه شان یکی بوده ولی بی اطلاعی از زبان یکدیگر آن ها را به جنگ و جدل وا داشته است.
مولانا جلال الدین مولوی انارالله برهانه این موضوع را ضمن اشعار ذیل به طور کاملتر بیان نموده است :
چار کس را داد مردی یک درم
آن یکی گفت این به انگوری دهم
آن یکی دیگر عرب بد ، گفت لا
من عنب خواهم نه انگور ای دغا
آن یکی ترکی بد و گفت این بنم
من نمی خواهم عنب خواهم اوزم
آن یکی رومی بگفت این قیل را
ترک کـن خواهیم استافیل را
در تنازع آن نفر جنگی شدند
که ز سرّ نام ها غافل بدند
مشت بر هم می زدند از ابلهی
پر بدند از جهل و از دانش تهی
صاحب سرّی عزیزی صد زبان
گر بدی آنجا بدادی صلحشان
پس بگفتی او که من زین یک درم
آرزوی جملشان را می دهم
چونکه بسپارید دل را بی دغل
این درمتان می کند چندین عمل
یک درمتان می شود چارالمراد
چار دشمن می شود یک، ز اتحاد
گفت هر یکتان دهد جنگ و فراق
گفت من آرد شما را اتفاق
بعضی ها نیز چون قدم به دائره ی علوم نگذاشته و از کتب بزرگان و اصطلاح محققین بی خبرند از کلمه ی هورقلیا رم می کنند. در صورتی که به شرح فوق جسم هور قلیائی همان جسم برزخی یا جسم مثالی و یا جسم اثیری است و جزو اصطلاحات تمام علمای دین می باشد . از اینجا جواب از ایراد 16 نیز روشن می شود.
ایراد19: رکن رابع ازاصول الدین است.
جواب: در جواب از ایراد 13،12، توضیح دادیم که کلمه ی رکن رابع از اصطلاحات مرحوم شیخ نیست. و در جواب از ایراد 17 نیز شرح دادیم که مرحوم شیخ اصول الدین ومذهب را منحصر در پنج اصل : توحید و عدل و نبوت و امامت و معاد می داند و عین عبارت آن مرحوم را از حیات النفس نقل نمودیم. خدا به دروغگو انصاف دهد.
ایراد20: رؤسای شیخیه اعلم علمایند.
جواب: مرحوم شیخ چنین ادعائی ندارد. منتهی به رغم انف حسودان، علما و مراجع بزرگ شیعه و معاصرین آن مرحوم، مانند مرحوم بحرالعلوم وشیخ جعفر کبیر، و شیخ حسین آل عصفور، و میرزا مهدی شهرستانی، و آقا سید علی طباطبائی، و میرزا محمد باقر خوانساری، و غیرهم (اعلی الله مقامهم)، مقام شامخ علمی و زهد و تقوای مرحوم شیخ را تصدیق و تمجید نموده اند.
ایراد 21: رؤسای شیخیه وارث علومند.
جواب: نه فقط آن ها بلکه تمام علمای حقه ی اثنی عشری وارث علومند. «العلماء ورثه الانبیاء» یعنی علماء وارث علوم انبیایند. ولی با این همه مرحوم شیخ چنین ادعائی برای خود نکرده و خویشتن را وارث علوم ندانسته است.
ایراد 22: معنی اسماء حسنی آل محمدند.
جواب: درکتاب عیون، از حضرت رضا علیه السلام منقولست که فرمود: اسم عبارت از صفت موصوف است. و چون تمام مظاهر وجود هریک به نوعی بر اوصاف و افعال حق دلالت دارند؛به جاست اگر بگوئیم که هریک از افراد خلقت، اسمی است که اوصاف خدای ذوالجلال را به زبان تکوین بیان و تفسیر می کند، و این عقیده ی عموم اهل توحید است.
هرکس به زبانی سخن از حمد تو گوید
طوطی به غزل خوانی و قمری به ترانه
وچون محمد و آل محمد «ص» اعظم و اکمل مخلوقات خدایند پس اسماء حسنای الهی خواهند بود.
در تفسیر صافی، در تفسیر علم آدم الاسماء کلها، از عیاشی از حضرت امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: نحن والله الا سماء الحسنی التی لایقبل الله من العباد عملا الا بمعرفتنا. یعنی به خدا سوگند مائیم اسمای حسنای خدا که : از بندگان عملی قبول نخواهد کرد مگر به وسیله ی شناسائی ما. پس آن بزرگواران اسماء حسنی و بهترین معرف به سوی خدای ذوالجلالند . آقای برقعی درکتاب عقل و دین در ذیل این موضوع ازهرگونه بی انصافی درنقل و شرح کلمات مرحوم شیخ دریغ نکرده و نسبت های ناروائی به او داده است که عقل ودین به آن اجازه نمی دهد و چون بنای حقیر در این رساله به اختصار است متعرض آن ها نمی شوم. انشاءالله عنقریب رساله ای در شرح و توضیح «معانی اسماء حسنی» منتشر خواهد شد که درضمن آن اشتباهات آقای برقعی را تشریح خواهم نمود.
ایراد23: علت مادی و صوری عالم، آل محمدند «ص» .
جواب: صدها حدیث و روایت از حضرت رسول اکرم«ص» و ائمه ی اطهار«ع» وارد است : که اول ما خلق الله نورمقدس ایشانست، و حضرت آفریدگار از شعاع نور ایشان عرش و کرسی و شمس و قمر و حقایق موجودات را آفریده است، و این عقیده از بدیهیات مذهب تشیع به شمار می رود. وکتب علمای ما ازکافی و تهذیب و استبصار و بصائر الدرجات و غیرها، ازاین مضمون مملو است.
ایراد24: آل محمد در همه جا حاضرند.
جواب: در دعای رجب می خوانیم : فبهم ملات سمائک و ارضک حتی ظهران لااله الا انت. یعنی خدایا به وجود محمد و آل محمد«ص» آسمان و زمینت را پرکردی تا این که ظاهر شد خدائی جز تو نیست. حضرات معصومین«ع» اگرچه ظاهراً محدود به زمان و مکان می باشد ولی در واقع تشعشات انوار آن ها زمین و آسمان و تمام کائنات را پرکرده است به امر الهی برکون و مکان تسلط و سلطنت معنوی دارند و در این زمینه از حضرات معصومین علیهم السلام اخبار وروایات زیاد نقل شده است که چون بنای ما بر اختصار است به نقل یک روایت از خصال صدوق علیه الرحمه اکتفا می کنیم.
در خصال از حضرت امام صادق علیه السلام روایت است که آن حضرت فرمود: برای خدای متعال دوازده هزارعالم است که هرعالمی از آن ها،بزرگتر از زمین ها وآسمان های هفتگانه است، و ساکنین هرعالمی تصور نمی کنند که خدای متعال را غیر از جهان آن ها جهان دیگری نیز هست و من حجتم برتمام آن عوالم، و صدها ازاین گونه اخبار وارد است که تسلط معنویه ی آل محمد «ص» را برجهانیان ثابت می نماید.
ایراد25: آل محمد به همه چیز عالمند.
جواب: معلوم می شودکه آقای برقعی حضرات محمد وآل محمد«ص» را جاهل می داند در صورتی که منکر علم چهارده معصوم منکر قرآن و ضروریات دین است. به عقیده ی عموم شیعیان خدای متعال تمام علوم را به آن بزرگواران ارزانی داشته است. و چگونه می شود که خدای کریم وجود مقدسی را رهنمای جهانیان قرار دهد و او را از علم بی نصیب فرماید. در قرآن کریم می فرماید: تبارک الذی نزل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین. نذیراً «سوره فرقان آیه 1»
یعنی بزرگوار آن خداوندی است که قرآن را بر بنده ی خاص خود نازل فرمود تا راهنمای جهانیان باشد. و در آیه 89 از سوره ی نحل می فرماید: و نزلنا علیک الکتاب تبیاناً لکل شیئی. یعنی ما برتو این قرآن عظیم را فرستادیم تا حقیقت هر چیز را روشن کند. بنا براین وجود مقدسی که استاد و معلم قرآن کریم است جامع جمیع علوم خواهد بود. در زیارت جامعه ی کبیره می خوانیم : ومهبط الوحی ومعدن الرحمه وخزان العلم. یعنی محمد و آل محمد «ص» محل نزول وحی وگنجینه ی رحمت و خازنان علم الهی هستند و در جای دیگر همین زیارت می فرماید: و عیبه علمه، یعنی آن بزرگواران ظرف های علوم خدائی هستند. و در این خصوص روایات زیادیست که کسی منکر آن نتواند شد.
از آن جمله در بصائر الدرجات صفحه ی 104 روایت از امام صادق علیه السلام است که فرمود: انا لخزان الله فی سمائه وارضه لاعلی ذهب ولاعلی فضه ، الا (بل)علی علمه. یعنی ما خازنان خدا در آسمان و زمینش هستیم خازن او بر طلا و نقره نیستیم ،بلکه خازن علم خدا هستیم .
و درهمان کتاب و همان صفحه ازامام صادق «ع» روایت است که فرمود: ما خازنان علم خدا و رسانندگان وحی خدا و حجت بالغه ی خدا می باشیم بر هر که زیر آسمان و روی زمین است و نیز در صفحه 127 همان کتاب، ازحضرت امام صادق «ع» روایت است که فرمود: از حضرت امیر المومنین «ع» از مقدار علم رسول اکرم«ص» سوال شد حضرت جواب داد : علم رسول اکرم «ص» عبارتست از علم جمیع انبیاء و علم آن چه که بوده است و آن چه که خواهد شد تا روز قیامت ، بعداً حضرت فرمود قسم به ذات مقدسی که جانم در دست اوست من هم می دانم علم حضرت رسول اکرم«ص» وعلم آن چه را که بوده است وآن چه را که خواهد شد از زمان خودم تا روز قیامت . و از این گونه اخبار صریح در این که حضرات معصومین علیهم السلام عالم بما کان و مایکون به امر خدا هستند آن قدر زیاد است که هرگاه بخواهم آن ها را جمع کنم کتابی بزرگ و مستقل می شود.
بنا براین حضرات معصومین طبق آیات قرآن کریم واخبارمتواتره عالم به همه چیز هستند.
ایراد 26: آل محمد آلت ایجاد خلقند.
جواب: درجواب ایراد 2 شرح دادیم که خدای متعال در رساندن جود و فیض به مخلوقات وسائل و اسبابی قرار داده است و محمد و آل محمد سبب اعظم جهان خلقتند.
ایراد27 : آل محمد «ص» سرچشمه ی قدرت حقند.
جواب: درکلام فصحا و حتی اشخاص معمولی سرچشمه به معنی مرکز و محل استعمال شده است وقتی که می گوئیم حاتم طائی معدن و یا سرچشمه ی سخاوت بود. منظور این است که او مرکز و محل سخا و کرم بود و در این جا نیز منظور این ست که محمد وآل محمد «ص» مرکز ومحل آثار قدرت خدا می باشند. یعنی خداوند کریم آثار قدرت خود را که عبارت از معجزات و خارق العادات و سایر امور می باشد به وسیله ی محمد و آل محمد«ص» به مردم نمایانده است. در زیارت جامعه ی کبیره می خوانیم : ومعادن حکمه الله. یعنی محمد و آل محمد«ص» مرکز ومحل و یا به اصطلاح معدن و سرچشمه ی حکمت الهی هستند.
ایراد28: پیغمبر معدن صفات خداست.
جواب:جوابش دربالا گفته شد.
ایراد29: آل محمد صفات خدایند.
جواب: جوابش درضمن جواب از ایراد 6 داده شد که تمام کائنات طبق آیات صریحه صفت قدرت و حکمت و اراده ی خدایند و اگر چنین نبود مخلوقات به چه وسیله خدا شناس می شدند؟
ایراد30: صفات الهی صفات محمد است.
جواب: درنقل این کلام سهواً یا عمداً اشتباه شده است. بلکه منظور مرحوم شیخ این ست که صفات حضرت رسول اکرم «ص» نمونه و مثال صفات حق است. در حدیث قدسی مشهور وارد است: عبدی اطعنی اجعلک مثلی انا اقول للشیء کن فیکون و انت تقول للشیء کن فیکون. یعنی ای بنده ی من مرا اطاعت کن تا تو را مثال خود در «افعال » قرار دهم همان طوری که من با فرمان «کن» اشیاء را به وجود می آورم تو هم به فرمان «کن» اشیاء را به وجود آوری. و معلوم و مبرهن است که بزرگترین بنده ی مطیع خدای ذوالجلال حضرت رسول اکرم «ص» و اولاد اطهار او می باشند، و به همین جهت حضرت حق صفات و افعال آن ها را نمونه ی اوصاف و افعال خود قرارداده ودر چند جای قرآن کریم افعال رسول اکرم«ص» را به خود نسبت داده است. درسوره ی نجم آیات 3،2 می فرماید: و ماینطق عن الهوی. ان هو الا وحی یوحی. یعنی رسول اکرم بیهوده نمی گوید. سخن او وحی وکلام الهی است و درسوره ی انفال آیه ی 17 می فرماید: ومارمیت اذ رمیت و لکن الله رمی. یعنی ای حبیب ما موقعی که درجنگ خاک به سوی دشمنان پاشیدی و بدان سبب شکست در لشگر آن ها افتاد و همه منهزم شدند تو نبودی که خاک پاشیدی بلکه آن ما بودیم. «درصورتی که خاک ها را پیغمبر اکرم با دست مبارکش به سوی دشمنان پاشیده بود.»
پس تمام اوصاف حمیده و افعال خارق العاده رسول اکرم «ص» نمونه و مثال اوصاف و افعال حضرت حق است.
ایراد31: قوام عالم به توجه امام است.
جواب: درنقل این عبارت نیز دستبرد شده است و عقیده صحیح این ست که خدای متعال عوالم امکان را به یمن وجود امام «ع» برقرار کرده است.
درحدیث قدسی مشهور وارد است که : لولاک لولاک لما خلقت الافلاک. یعنی ای رسول ما اگر تو نبودی افلاک را خلق نمی کردیم و در حدیث کساء خدای متعال می فرماید: که زمین و آسمان را به خاطر خمسه ی آل عبا خلق کرده ام و به عزّت و جلال خود نیز قسم یاد می کند . درباره ی امام زمان در دعای عدیله وارد است : و بوجوده ثبتت الارض و السماء و بیمنه رزق الوری به وجود مبارک حضرت امام زمان زمین و آسمان ثابت و برقرار شده و به یمن وجود او خداوند به کائنات روزی عطا فرموده است.
و در زیارت جوادیه می خوانیم: بکم سکنت السواکن و بکم تحرکت المتحرکات . یعنی به وجود آل محمد«ص» ساکن ها ساکن شده ومتحرکات حرکت کرده است .
و از این گونه آثار در اثبات این مطلب آن قدر از ائمه ی اطهار وارد است که کسی را مجال بحث و انکار نیست.
ایراد 32: علم اهل بیت حضوریست.
جواب: علم محمد و آل محمد«ص» لدنی است یعنی خاندان نبوت را در کسب علوم احتیاج به معلم و استاد نیست بلکه خدای ذوالجلال تمام علوم را به آن ها آموخته است و دلیل این مطلب در جواب به ایراد 25 بیان گردید.
ایراد33: جهان عبارتست از تصور ذهنی امام.
جواب: مرحوم شیخ را چنین عبارتی نیست. بلکه بنا به عقیده ی حق امام علیه السلام به تمامی علوم جهان وجهانیان تسلط دارد.

ایراد34: وحی از غیب محمد است به شهود او.
ج: وحی از طرف خداوند متعال است بدون شک. مرحوم شیخ را چنین عبارتی نیست.
ایراد35: علم جبرئیل و وحی او ازاهل بیت است.
جواب: علم ووحی جبرئیل از طرف خدای ذوالجلال است اما به عقیده ی آل بیت و علمای اثنی عشریه حضرت امیرالمومنین «ع» معلم جبرئیل است.
ایراد36: انبیاء مردم را دعوت می کردند به سوی محمد و آل او.
جواب: درنقل این عبارت تحریف شده است ای کاش تمام مطلب نقل می شد و دو صفحه بزرگ مطلب علمی در نیم سطر خلاصه نمی گشت.


ایراد37: اهل بیت به صورت جماد و حیوان در می آیند برای دعوت .
جواب: مرحوم شیخ را چنین عقیده ای نیست وافترای محض است.
ایراد38: صفات حسنه و سیئه آل محمد ند.
جواب: مرحوم شیخ را چنین عبارت و عقیده نیست. خدا دروغگو را هدایت کند.
ایراد 39: ائمه با هر موجودی متحدند به وحدت وجود ویاحلول .
جواب: مرحوم شیخ از این عقیده منزه و مبراست.
ایراد 40: گناهان شیعه از اهل بیت است ایشان متحمل آنند.
جواب: گناهان شیعه ازاهل بیت نیست و آن ها متحمل نخواهند بود و چنین عبارتی در شرح الزیاره وجود ندارد. بلکه چون شیعیان از فاضل طینت اهل بیت اطهار «ع» خلق شده اند چنان که از امام صادق علیه السلام منقول است: « شیعتنا منا خلقوا من فاضل طینتنا » یعنی شیعیان ما از ما هستند از فاضل طینت ما خلق شده اند. البته اعمال نیک شیعیان به نفع ائمه ی اطهار و اعمال بد آن ها به ضرر آن بزرگواران تمام خواهد شد، مثل این که خوبی و بدی اولاد در وضع والدین تاثیر زیاد دارد. وبه همین جهت روایات و اخبار بلکه آیات زیاد داریم که حضرات معصومین از شیعیان خودشان نزد خدای متعال شفاعت خواهند کرد و اما شیعه ی کامل الولای امیر المومنین علی بن ابی طالب علیه السلام شدن هم کارسهل و ساده ای نیست بلکه چون جناب سلمان و ابوذر رهروی می خواهد.
نه هرکس شد مسلمان ،می شود سلمان صفت زاهد
که چون سلمان دلی از عشق حق بیمار می خواهد
این عشق و محبت هم متاسفانه در عده ای ازمردم نیست.
بلکه بعضی از بیخ منکر آن هستند و به همین جهت برای این گونه اشخاص مبتدی درک این مطالب مشکل بلکه محال است.
ایراد41: اهل دوزخ تألمی ندارند و به خروج از آن متألم می شوند.
جواب: چنین عبارتی در شرح الزیاره وجود ندارد و آقای برقعی از درک مطالب علمی عاجز است یا سهواً و یا عمداً اشتباه می کند، و مطالب را برخلاف عقیده صاحب آن نمایش می دهد.
ایراد 42: در ذات حق اجتماع و ارتفاع نقیضین جائز است .
جواب: این ایراد هم مثل سایر ایرادها بی اساس « بلکه افترای محض» است کاش کتاب و صفحه ی این مطلب را می نوشت تا روشن می شد.
ایراد 43: قرآن عقل محمد است.
جواب: قرآن کتاب صامت خدا و محمد و آل محمد کتاب ناطق خدایند و اما جمله ی مذکور در ایراد، از ساخته های آقای برقعی است.
ایراد 44: ائمه زوجات پیغمبرند.
ج: مرحوم شیخ احسائی از این قول فاسد بری است. ولاتزر وازره وزر اخری.
ایراد 45: امیرالمومنین در یک وقت مکان های متعدد داشته.
جواب: البته به امر خدای متعال مولا امیرالمومنین «ع» در امکنه ی متعدد حاضر می شود و این از مسلمات عقاید تشیع است و منکر آن حتماً ناقص العقیده است و تمام کتب شیعه پراست از اخبار و روایاتی که مؤید این عقیده است. ما نمی خواهیم بیش از این توضیح واضحات کنیم.
ایراد46: امام زمان ازدنیا بیرون رفته است.
جواب: افتراست مرحوم شیخ این عقیده ی سخیف را رد فرموده است عبارت شرح الزیاره را دقیقاً به خوانید و مطلب را خوب درک کنید و به دروغگو لعنت کنید. صفحه 263 .
ایراد 47: رجعت در دنیا نیست در برزخ است.
جواب: این هم دروغ و افتراست به عقیده ی شیخ رجعت در همین دنیا است.
ایراد48: درعالم ذّر پیغمبر ازخلق پیمان گرفت نه خداوند.
جواب: این هم از بافته های بی اساس است. وانگهی به فرض این که در عالم ذر رسول الله «ص» به امر و اجازه ی خدا از خلق پیمان بگیرد چه مانعی دارد؟
ایراد49: مراد از بنی اسرائیل در قرآن آل محمدند .
جواب: همه می دانند که بنی اسرائیل غیر از آل محمداند اما در بعضی از اخبار پاره ای از حالات و مقامات آل محمد«ص» به بنی اسرائیل تشبیه شده است. و لهم المثل الاعلی.
از جمله در تفسیر مجمع البیان، که مورد استناد فریقین است، در تفسیر آیه 60 از سوره ی بنی اسرائیل، از حضرت علی بن الحسین «ع» منقولست: راوی می گوید به حضرت عرض کردم: کیف اصبحت یا بن رسول الله. قال اصبحنا و الله بمنزله بنی اسرائیل من آل فرعون، یذبحون ابناء هم و یستحیون نساء هم و اصبح خیر البریه بعد الرسول یلعن علی المنابر و اصبح من یحبنا منقوصاً حقه بحبه ایاناً. یعنی « عرض کردم»: چگونه صبح کردی ای فرزند رسول خدا .فرمود به خدا سوگند حال ما مانند بنی اسرائیل است با آل فرعون، که پسران بنی اسرائیل را می کشتند، و زنانشان را به کنیزی می گرفتند. و بهترین مردم بعد از رسول الله «ص» «یعنی مولا امیرالمومنین علی «ع» را بر روی منبرها لعن می کنند و دوستان ما به سبب محبتشان به ما حقشان کاسته می شود.
و در تفسیر عیاشی از رسول اکرم«ص» منقولست که :تفسیر یا بنی اسرائیل را از حضرت سئوال کردند فرمود مقصود فقط ما هستیم. و البته تشبیهاتی است که حضرات محمد و ال محمد«ص» ما بین خودشان و انبیای بنی اسرائیل قرار داده اند و باید به آقای برقعی گفت وقتی می گوئیم زید کالاسد «زید مانند شیر است» منظور این نیست که زید خود شیر است بلکه تشبیه است و تشبیه در زبان فصحا و غیر فصحا معمول است.
ایراد50: انبیا همه علی بودند به اشکال خودشان.
جواب: این عقیده از مرحوم شیخ نیست.
ایراد 51: انبیا مدد می شدند از وجود پیغمبر خاتم.
جواب: این عقیده از مضامین اخبار آل محمد به دست می آید و اختصاص به مرحوم شیخ ندارد حضرت امیرالمومنین «ع» در حدیث نورانیت می فرماید که من در عالم معنی انبیا را مدد می نمودم. البته پس از اذعان به این که آن بزرگواران سبب اعظم در عالم خلقتند تصور و قبول این مطلب آسان است.
ایراد52: پیغمبر بیان نکرد مگر پوست و ظاهر را ولی شیخ احسائی بیان کرد باطن دین را.
جواب: این عقیده هم از ساخته های آقای برقعی است و مرحوم شیخ را از آن اطلاعی نمی باشد .
ایراد: 53: اهل بیت مقتول و مسموم نشدند بلکه صورت سازی بود.
جواب: اهل بیت اطهار در راه ترویج دین و تشبید شریعت حضرت سید المرسلین همگی مقتول یا مسموم شدند. «ما منا الا مقتول او مسموم» ولی خدای متعال در قرآن کریم می فرماید: ولاتقولوا لمن یقتل فی سیبل الله اموات بل احیاء و لکن لاتشعرون- سوره بقره 155 یعنی آن کسی را که در راه خدا به شهادت رسیده است مرده نخوانید بلکه ایشان زنده اند و لیکن شما این حقیقت را درک نمی کنید. وامام علیه السلام می فرماید: ان میتنا لم یمت و ان غائبنا لم یغب. 1
ایراد54: محمد را دو ظهور است یکی به نام محمد و دیگری به نام احمد که شیخ احمد احسائی باشد.
جواب: آقای برقعی در استنباط اشتباه کرده و غلط رفته است خدای به وی فهم وادراک عطا فرماید.
ایراد55: خلق در قوس صعودی و نزولی می باشند.
جواب: هر یک از موجودات یا در حال ترقی و یا در حال تنزلند و این از واضحاتی است که هر عقل سالم آن را تصدیق می نماید. و اختصاص به عقیده ی شیخ ندارد. ولی ناگفته نماند که هیچ موجودی در سیر صعودی یا نزولی خود ماهیت و ذاتش را از دست نمی دهد.



ایراد56: شیخ احمد از وحی گرفته مطالب خود را .
ج: شیخ مرحوم در هیچ جا ادعای وحی نفرموده است . آقای برقعی اصرار دارد که کلمات بزرگان را برخلاف جلوه دهد و نمی دانم از این گناه کبیره چه لذتی می برد؟
ایراد57: شیخ احمد علم غیب و علم به سر قدر داشته.
ج: مرحوم شیخ چنین ادعائی نفرموده و افتراء محض است.
ایراد 58 : همه ی جمادات و نباتات مکلفند.
ج: آری تمام جمادات و نباتات بلکه تمام موجودات مکلف به حمد و تسبیح خدایند منتهی:
« هریک به زبانی صفت حمد تو گوید.»
در قرآن کریم سوره الاسراء 44 خدای متعال می فرماید: تسبح له السموات السبع و الارض و من فیهن و ان من شیئی الا یسبح بحمده و لکن لا تفقهون تسبیحهم. یعنی هفت آسمان و زمین و هرچه در آن هاست همه به ستایش و تنزیه خدا مشغولند و موجودی نیست جز آن که ذکرش تسبیح وستایش حضرت اوست و لیکن شما تسبیح آن ها را فهم نمی کنید. خدا به آن هایی که مطلب به این واضحی را نمی فهمند فهم عنایت فرماید.
ایراد 59: اهل بیت بشر نبودند ولی صورت بشری عارض ایشان بود.
جواب: اهل بیت بشر بودند . ولی کیف بشربودند.
هاعلی بشرکیف بشر ربه فیه تجلی و ظهر
اهل ظاهر خیلی باید زحمت بکشند تا بتوانند این مراتب را درک کنند.
ایراد 60: عبادت ها و اطاعت ها و ذکر مردم آل محمدند.
جواب: در نقل این عبارت نیز تحریف و خیانت شده است.
بلکه محبت و دوستی محمد و آل محمد«ص» از عبادات بلکه افضل آن هاست.
ایراد 61: مخاطب به ایاک نعبد اهل بیت می باشند.
جواب: به عقیده ی مرحوم شیخ، حتی آل بیت هم در « ایاک نعبد » به خداوند اکبر خطاب می نمودند. نمی دانم آقای برقعی در مقابل میزان عدل الهی جواب این افتراها را چگونه خواهد داد؟
ایراد 62: حادثات منسوب به آل محمد می باشند.
جواب: اراده خداوند متعال در تمام مکونات محفوظ است و بدون اراده ی او آل محمد و هیچ موجودی را اختیار نیست. اما عقل مقدسشان قلم اعلی و لوح محفوظ بوده و حادثات را خدای اکبر به خاطر ایشان خلق فرموده است.
ایراد 63: معجزه ی انبیا از خودشان نیست از آل محمد است.
جواب: معجزه ی انبیا از خودشان و به امر خداست ولی قبلا نیز اشاره شد که طبق روایات صحیحه به امر الهی تمام انبیا از حقیقت مقدسه ی محمد و آل محمد«ص»استمداد می شدند.
ایراد 65،64، بهشت عبارت ازخود یا دوستی اهل بیت است.
جواب: مرحوم شیخ فرموده است که دوستی اهل بیت عصمت علیهم السلام وسیله ی دخول به بهشت است و تمام اخبار آل محمد «ص» مؤید این عقیده می باشد.
ایراد 66: حرکت و سکون ملائکه به امر ایشان است.
جواب: ازحضرت امام صادق علیه السلام منقولست که فرمود: الملائکه خدامنا و خدام شیعتنا. یعنی ملائکه خادمان ما و «خادمان» شیعیان ما هستند.
از روزی که ملائکه- به امر الهی به جناب آدم سجده کردند و اظهار خدمت نمودند. مأمور امر بودن آن ها در برابر جناب آدم ثابت شد. حضرات معصومین «ع» نیز به اضافه ی مقامات معنوی خودشان وارث جناب آدم و تمام انبیا می باشند.
در زیارت وارث می خوانیم: السلام علیک یا وارث آدم صفوه الله. بنا براین شرعاً و عقلاً چه مانعی دارد که به امر الهی ملائکه مأمور امر حضرت صاحب الامر امام زمان ارواحنا فداه یا سایر معصومین «ع» باشند خدا آن هائی را هدایت فرماید که به مقامات محمد و آل محمد حسد می ورزند.
ایراد 69،68،67: شؤن حق منحصر به اهل بیت است. مشیت حق متحد با مشیت اهل بیت است،مشیت حق نمی شود ولی مشیت اهل بیت می شود.
جواب: منظور مرحوم شیخ این است که مشیت اهل بیت تابع مشیت الهی است و ما قبلا شرحی در باره ی این موضوع نوشتیم و انشاء الله در آینده تفصیل بیشتری خواهیم داد.
ایراد 70: بدن اهل بیت از خودشان نبود بلکه تجلی حق بود.
ج: بدن اهل بیت از خودشان و به خلق الهی بود. ولی تمام مظاهر وجود و در راس آن ها وجود مقدس محمد و آل محمد «ص»تجلی اراده ی خداست. فاینما تولوا فثم وجه الله.
خدابه چشم های کور که در آفاق و انفس آیات ظاهره و تجلیات باهره حق را نمی بیند بینائی و بصیرت عطا فرماید.
ایراد 71: شق القمر رسول خدا صورت سازی بوده.
جواب: ایرادات آقای برقعی صورت سازیست. و شق القمر از معجزات رسول اکرم «ص» و از ضروریات دین است.
ایراد 72: خرق والتیام در آسمان ها و فلک جایز نیست.
ج: مرحوم شیخ در جاهای متعدد از مصنفاتش به عدم امتناع خرق و التیام تصریح فرموده است. این بود جواب ایرادات هفتاد و دوگانه ی آقای برقعی که به طور اجمال تقدیم خوانندگان گرامی گردید.
عقیده ی حقیر بر این است که آقای برقعی در موقع تنظیم ایرادات مذکور دچار احساسات و کینه توزی شدیدی گردیده است و الا محال است که یک انسان با احساسات طبیعی به درج این قدر مطالب عاری از حقیقت و موهن مبادرت ورزد. در واقع نوشته های آقای نامبرده به حدی دور از انصاف و عدالت می باشد که هر مسلمانی از خواندن آن بیزار و متأسف می گردد.
دریغا: هنوز در گوشه وکنار کشور از این گونه عناصر یافت می شوند که با ایجاد اختلاف ما بین مسلمین موجبات فتنه و فساد را در بین ملت فراهم می آورند و علت اصلی عقب افتادگی ما ایرانی ها همین فتنه ها و آشوب های بی مورد و در عین حال خانمان سوز می باشند. حقیر به نوبه ی خود محض ایجاد اتحاد و یگانگی بین مسلمین و رفع بعضی سوء ظن ها از اولیای امور و مخصوصاً حضرات مراجع تقلید و زمامداران روحانی تقاضا می نماید که از انتشار این گونه مطالب فتنه انگیز جلوگیری فرمایند و به جای آن امر به نشر کتبی اخلاقی و اجتماعی که مورد احتیاج شدید مسلمانان است ،بدهند تا شاید تلافی مافات بشود و ملت مظلوم از فشار این کابوس های وحشت آور نجات یابد. و الصلوه علی سیدنا محمد و اله الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین و السلام علی من اتبع الهدی.
وانا الاحقر خادم الشریعه الغراء
حاج میرزا عبدالرسول احقاقی.
20دیماه 1342 مطابق 24 شعبان المعظم 1383.